دانلود رمان دزدی عاشقانه ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان دزدی عاشقانه داستان این رمان درباره ختری که به خاطر پدرش میره دزدی و گیر یه پسر بداخلاق میفته و مجبورش میکنه تو خونش کار کنه و نگاهمو دوختم به بابا به در تکیه داد  داشت سر میخورددستش که رفت طرف قل*ب*ش قلب منم ریخت…سریع دویدم طرفش تو راه چند بار سکندری خوردم تا رسیدم بابام سرخورد وافتاد رو زمین

بابا بابا چی شد  فقط شنیدم که گفت بدبخت شدم وبیهوش شد 

درحالی که گریه میکردم گفتم

مامان مامان بیا گریه میکردم ومامانمو صدا میکردم مامانم از آشپزخونه اومد بیرون وگفت 

چی شد..تاچشمش به بابا خورد ادامه ی حرفشو نگفت ودوید طرف بابا  علی علی پاشو

گریه میکرد وبابارو صدا میزد برگشت طرفمو گفت دلارام چرا وایسادی زنگ بزن آمبولانس

دویدم طرفه خونه وبا آمبولانس تماس گرفتم الو ..الوبفرمایید

آقا تو روخدا کمک کنید پدرم حالش بده 

آروم باشید آدرستون رو بگید  خیابون..باشه سریع میایم

تلفن رو گذاشتم رومیز ورفتم پیش بابا بعد چند دقیقه آیفون به صدا دراومد با عجله رفتم درو باز کردم وگفتم 

 

دانلود رمان دزدی عاشقانه

 

دانلود رمان دزدی عاشقانه

 

دانلود رمان طنز آقا توروخدا کمک کنید بابام دخانم به اعصابتون مسلط باشید برید کنار 

رفتن پیش بابا وگذاشتنش رو برانکاردوبردنش خواستم باهاشون برم که مامانم گفت 

نمیخواد تو بیای  اما مامان منم میخوام بیام

همین که گفتم تو نمیای یه نفر باید پیش بابات بمونه پس من میمونم اینو گفت ورفت….

توحیاط وایساده بودم دیگه جونی تو پاهام نبودپاهام سست شد وافتادم

زمین چند دقیقه تو همون حالت بودم که بافکری که به ذهنم اومد

سریع پاشدم ورفتم تو خونه موبایلمو برداشتم وبه امیر زنگ زدم  الو سلام امیر

سلام دلارام چراگریه میکنی  امیر با..بام دلارام عمو چیزیش شده 

بغضم گرفت دیگه نتونستم حرف بزنم وموبایل ازدستم افتاد وصدای بدی داد

بعد چند دقیقه صدای آیفون بلند شد رفتم ودرو باز کردم امیر بود  دلارام چی شده عمو خوبه امیر

بغضم ترکید ونتونستم حرف بزنم  وگفت هیییس آروم باش چی شده 

 

رمان های در حال تایپ:

رمان عشق معلم | سهیلا زاهدی

رمان بقا: مرگ دوباره! | Fatemeh.M

3.8/5 - (24 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1904 روز پیش

بازدید :21535 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان: دزدی عاشقانه

نویسنده

نویسنده:مبینا

ژانر

موضوع:عاشقانه ،کل کلی

طراح

طراح:فرزانه رجبی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:350

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 31 )


  1. ghazal گفت:

    افتظاح تر از اون چیزی که فکرشو میکردم.

  2. ایدین گفت:

    عزیز من وقتی قلم خوبی ندارید ننویسید

  3. سحر گفت:

    سلام.نویسنده عزیز سعی کن بهتر از قلمت استفاده کنی.من ۳۰ میلیارد پولو اصلا درک نکردم کجای دنیا این مقدار پولو انقدر راحت در مقابل دو سال کار کردن میدن

  4. ریحا گفت:

    رمان خیلی غیر منطقی بود آخه کدوم آدم احمق میاد در ازای ۳۰میلیااااااااارد پول فقط دوسال ازت کار بکشه میگفتی۳۰ میلیون قابل قبول تر بود بعدم چرا تو همه داستانا تون یه پسر مغرور عوضی خشن دارید بایه دختر زبون دراز لجباز که اولش از هم متنفرن؟ یه دختر پسر عاشق به خدا گناه نمیاره هاااا بعدم چرا یهو پسره عوض شد ؟ من که خوشم نیومد قلمت خیلی خیلییییییییی خام بود یه چندتا رمان درست حسابی نه این آبکیا که نخوندنش بیشتر به نعفته تا خوندنشه بخون یکم مطالعه کن خواهشا
    نمیدونم مدیر سایت این کتابامو میخونه یا همین جوری پستش میکنه:|

  5. Atousa گفت:

    مزخرف ترین رمانى که خوندم با اختلاف?

  6. ری حآن گفت:

    چرا همه رمانا شبیه هم شده:|
    دختره باباش داره میمیره میره دزدی…:|
    خوبع منم برم دزدی یکی عاشقم شدم۳۰ میلیارد بهم بده

  7. Tina گفت:

    Vaghn ghalam zaeefi dasht..

  8. Mira گفت:

    خوب بود ولی میشد که بهتر هم بشه ولی خسته بازم خسته نباشی

  9. Hanie گفت:

    خیلی خیلی بد بود
    اصلا از همون اول داستان دختره میره دزدی خونه پسره بعد پسره میبینش و وقتی مشکلو می فهمه میگه من پولو میدم دوسال برام کار کن اخه ادم دوونم همچین کاری نمی کنه ? بعد حالا عاشق شدنشونم الکی بود تو دو هفته از عشق پسره می مرد و پسره هم یهویی عاشق شد ??‍♀️?? خیلی مسخره بود

  10. hasti گفت:

    خخخخ میخاستم رمانه رو دان کنمااا ولی نظرای خوبتون که دیدم پشیمون شدم..۰

  11. Bahar گفت:

    دقیقاااا

  12. آنا گفت:

    چرا انقدر قلمها ضعیف شده قبلا رمانها الان سریع میرن سر اصل مطلب قبلا برای یک رمان باید کلی منتظر میموندی
    دختر هیچ وقت تو عمرش دزدی نکرده بعد یه دفعه میره دزدی اونم ۳۰ میلیارد ؟؟؟ معلومه نویسندش بچست

  13. سارا گفت:

    چند صفحه اولشو خوندم حالم به هم خورد

  14. فازی گفت:

    خیلی چرت بود یعنی چی آخه بابام داره ورشکست میشه چیکار کنم راهی نیست باید برم دزدی واقعا ماذا فازا اخبی؟؟؟؟؟

  15. زهرا گفت:

    راستش خیلی معمولی و قابل پیش بینی بود و خیلی زود رفتین سر اصل مطلب و اصلا انتظارشو نداشتم!!!!

  16. mlodiii گفت:

    خسته نباشی ولی خیلی مضخرف بود

  17. fatemeh گفت:

    والا چند صفحه اولش و خوندم مردم از خنده دوست عزیز نه تنها تا به حال رمان ننوشتید فکر میکنم رمانم تا خالا نخوندید بهتره تو قسمت های تخیلی کار کنید تا عاشقانه

  18. Sahar گفت:

    اکثر رمانا تکرارین دختره شیطون زبون دراز پسره مغرور اولم از هم متنفرن اخر سر عاشق هم میشن

  19. Fati گفت:

    خواستم دان کنم نظرا رو دیدم پشیمون شدم😂

  20. ستاره گفت:

    عزیزم به نظر میرسه رمان نخوندین !!چون قلم ضعیفی دارید و نمیدونم بگم قوه تخیلت خیلی ضعیفه یا خیلی قوی !!اما با این حال سعی کن بیشتر مطالعه کنی و بنویسی (البته نه واسه تایپ و… ) تا نوشته هات از این خامی در بیاد .درکل رمان بخاطر غیر واقعی بودن آدمو جذب نمیکرد …اما خسته نباشی

  21. FTM گفت:

    اومدم دان کنم دیدم به به چه نظرات خوبی به کل پشیمون شدم

  22. hsti گفت:

    asn khob nbod😐

  23. TZ گفت:

    سلام دوست عزیز.
    قلمتون واقعا خام بود و چند تا اتفاق غیر قابل باور داشت، طوری که واقعا از دانلود کردنش پشیمون شدم؛ اول می خواستم دیگه ادامش ندم؛ اما به امید اینکه شاید در انتها یا میانه ی رمان قلم شما بهتر بشه و اتفاقات قابل باور تر بیفته خوندمش؛ اما واقعا برای خودم متاسفم…
    دوست عزیز واقعا مگه امکان داره یه نفر باباش ورشکست بشه و یه دفعه ای بره توی اتاق و بگه: “رفتم تو اتاقم وااای بدبخت شدیم حاالاین همه پول رو از کجا بیاریم
    خدایا ببخشید ولی مجبورم
    میرم دزدی
    اگه گیر بیوفتم چی
    آزادی بابام مهمتره
    این پولدارها که با٣۰میلیارد چیزیشون نمیشه اصال در مقابل این همه پول ٣۰میلیاد به حساب نمیاد”
    مگه می شه یه نفر اینقدر سریع اقدام به دزدی کنه؟!
    ضمنا وقتی نه تجربه ای داره، نه نقشه ای کشیده، نه می دونه بره تو خونه ی کی…
    و یک نکته ی بزرگ تر… ۳۰ میلیارد؟!
    آخه اگه طرف تیلیاردر هم باشه این باز هم پول فوق العاده زیادیه… هر جوری خواستم با منطق تطبیقش بدم نشد واقعا… حداقل اگه می گفتید ۳۰۰ میلیون یا ۱ میلیارد شاید قابل باور بود؛ البته با یه نقشه ی از قبل تعیین شده، نه اینکه لباسای مشکی بپوشه، سوار تاکسی بشه و بره تجریش واسه ی دزدی:|
    یه چیز دیگه… تو خونه ی کدوم آدم پولداری می شه ۳۰ میلیارد پول پیدا کرد؟!
    اگر هم بر فرض باشه توی گاوصندوقه و اون هم هیچ تبحری توی بازکردنش نداشت…
    اتفاق های دیگه ای که توی داستان افتاد یکی از یکی غیر قابل باور تر بود…
    اون آراد یعنی حتی یک جو غیرت هم روی خواهرش نداشت؟!
    اصلا چرا هر پسری از راه می رسید می اومد عاشق دلارام می شد یا بهش نخ می داد؟!
    چرا هم شایان و هم سعید که عاشقش بودن بهش گفتن مثل برادر حمایتت می کنیم اینم سریع می گفت باشه داداشی؟! البته به جز شایان که گفت همون شایان صدام کن…
    اون محمودی رو که دیگه نگو…
    یه قسمتیش هم که از دست نویسنده در رفت اونجایی بود که حالِ دلارام از دیدنِ کشته شدنِ محمودی بد شد و برای درمان همون رفتن کیش؛ اما اون که هر روز می رفت بیرون و از من هم سالم تر بود که:|
    جدا فکر می کنم این کارِ یک بچه ی دوازده، سیزده ساله باشه که هوس نوشتن به سرش زده باشه و اتفاقا افتضاح به بار آورده…
    با توجه به متنی که نوشتم تا نویسنده اگر واقعا قصد داره خودش رو اصلاح کنه ازش استفاده کنه، مطمئنا حق رو به من می دید که این نظر رو داشته باشم در مورد نویسنده…
    انگار تخیلات یه بچه یا نوجوون بوده که دوست داشته این کارها رو بکنه و تایپشون کرده…
    و نکته ی آخر اینکه شما ژانرش رو طنز انتخاب کردید؛ اما من اصلا نخندیدم، حتی در حد یه لبخند… فقط صفحه های اولش رو که خوندم متاسف شدم…
    من خودم نویسنده ام و هر چند صفحه ای رو که تایپ می کنم بر می گردم و نگاه می کنم، اگر تا اونجا برای خودم جذابیت داشت که ادامش می دم؛ اما اگر نداشت یا عوضش می کنم یا اصلا ادامش نمی دم…
    اگر سعی کنید از علائم نگارشی استفاده کنید خیلی نوشتتون بهتر می شه…
    لطفا به خاطر داشته باشید که اینکه شما برایِ اینکار وقت گذاشتید درسته؛ اما کسانی هم که می خوان اون رو بخونن براش وقت می ذارن و نظرشون رو دربارش بهتون می دن و بهتون کمک می کنن تا قلم بهتری داشته باشین…
    اگر می خواین قلمتون پیشرفتِ فوق العاده ای داشته باشه، همون طور که دوست عزیزی اشاره کردند، حتما چند تا داستانِ کوتاه برای خودتون بنویسید…
    پاینده باشید و به امید موفقیت های بیشتر شما!

  24. شادی گفت:

    اصن نظرارو خوندم گرخیدم فراررر من این رمانو نمیخونم

  25. سارینا گفت:

    منم مثل تو نظر ها رو خوندم پشیمون شدم

  26. Donya گفت:

    قلم رمانت بشدت ضعیف بود و کاملا مشخص بود تخیلات خودته که دوس داری اتفاق بیوفته او اینم بدون که رمان نوشتن الکی نیست وقت میخواد اینجوری نیست که بشینی بنویسی و منتشر کنی. اتفاقات رمانت کاملا تخیلی بود و سعی کن نظراتو بخونی و از تک تکشون استفاده کنی

  27. Atrina گفت:

    واقعا برای بعضی هاتون متاسفم که اینو جور حرف میزنید میتونید به جای مزخرف بود بگید بیشتر تلاش کنه این جور هر کی باشه تا امید میشه و بگم این رمان هست رمان یعنی تخیل یعنی واقعیت ندارن بعضی چیز ها پس خواهشاً این جور بر خورد نکنید شاید یک نفر بخونه عاشقش بشه

  28. Elahe گفت:

    میخواستم دان کنم نظر هارو دیدم پشیمون شدم

  29. Khadij گفت:

    خواستم دانلود کنم ولی نظر هارو که خوندم پشیمون شدم*_*

افزودن نظر