دانلود رمان ماکه شانس نداریم ⭐️

خلاصه
دانلود رمان ماکه شانس نداریم نوشته خانوم طلا  دختری به اسم لعیا که به تازگی برای کار به یک فروشگاه شیک و معروفی رفته اوایل ورودش بوده که…. پایان خوش موضوع : نسبتا طنزوکل کلی از روی تخت پایین اومدم و به سمت حمام رفتم.دوش آب سرد بهترین گزینه تو اینجور مواقع بود

نمیدونم چرا بعد سالها باز همون کابوسها اومده بود سراغم

فکر میکردم همون چند سال پیش تموم شد و دیگه از دستشون راحت شدم ولی گویا اینطور نبود

شادی:چرا غم داره چشات

یه دنیا حرف داره نگات

وقتی حالت بده میزنه به سرم

که همه ی غماتو بخرم

برو دارمت….

_چخبرته خونه رو گذاشتی رو سرت؟

 

دانلود رمان ماکه شانس نداریم

دانلود رمان ماکه شانس نداریم

 

شادی با همون لبخندای هیچ وقت پاک نشدنیش و انرژی تموم نشدنی درحالیکه پیشبند بسته بود و قاشقی دستش بود برگشت سمت من و گفت: به به آوا خانم بیا ببین چه صبحونه ای آماده کردم

جلوی میز چوبیش بودن،نشستم…
_خب خودتونو معرفی کنید…
منم مثل خنگا انگار مصاحبه تلویزیونه
_ من لعیا آریامهر ۲۴ ساله از تهران
خنده آرومی کرد و سرشو انداخت پایین
_ استمتون رو که میدونم منظورم میزان تحصتتیلات ؟…..جایی که قبلا کار
میکردید؟!!…
_ ببخشید…بله ..دیپلمه….متاسفانه این جا اولی جاییه که برای کار اومدم
_مممم خیله خوب شما از این کاری هیچی بلدی؟ … سر رشته داری؟
_ شما به من بگید باید چیکار کنم که بگم….!!!!!

صتتب با صتتدای الارم گوشتتیم از خواب پریدم …رمان جدید دستتتمو دراز کردم که
خاموشتش کنم…..ولی من که الارم نذاشتم …یه چشممو باز کرداستخدامم
اوفتادم مثه جت بلند شدم صدامو صاف کردم
_ بله؟
_ سلام خانم آریامهر؟
_ سلام… بله بفرمایید؟
_ از فروشگاه …….. تماس میگیرم در خواست شما قبول شده
_واقعا؟………همچین خر کیف شده بودم که نگو
_ بله اقای مهران گفتند که فردا راس ساعت ۹ اینجا باشید
_ اقای مهران؟
_ بله رییس اینجا شما مگه دیروز با ایشون ملاقات نداشتین؟
_ اهان بله چشم حتما راس ساعت ۹ اونجام
_ ممنون خدانگه دار
_ وظیفس بای
_ بله؟!!!

 

رمان های توصیه شده :

دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه

دانلود رمان آوای جنون

دانلود رمان حافظه شخصی

رمان مودیت | زهرا صالحی

رمان آخرین اَشوزُشت | مبینا قریشی

 

3.5/5 - (2 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 3020 روز پیش

بازدید :7397 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 1 )


  1. Nilram گفت:

    خیلیییییی خوشم اومد اما..کاش یکم ماجرای عشقشونو بازتر میکرد
    خب شاید توقع من زیاده ولی به نظرم اونطوری جلوه بهتری پیدا میکرد
    رمان ارزش خوندنو داره?

افزودن نظر