خلاصه :
دانلود رمان خاطرخواه خورشید دختری از یه خانواده فقیر که برای ادامه زندگیشون مجبور میشه بر خلاف میلش تو یه مهد کار کنه…و از همون اول با یکی از بچه ها و اولیاء اون به مشکل بر می خورده…ببین می دونی ما دو جور منشی داریم تو دوست داری کدومش باشی…؟یه نگاه به سرتا پای چندش اورِ و کیل مملکت انداختم و گفتم من منظورتون و متوجه نمیشم؟ میشه واضح تر
بگین…بعد تو دلم گفتم اخه شکم گنده ی زشت…من از اینجا برم بیرون کلاه که سهله میلیارد میلیارد پولم اینجا بریزه دیگه اینورا پیدام نمیشه…
وکیل: منشی نوع اول : منشی خوبِ که میگه صبح بخیر رئیس… منشی نوع دوم منشیِ خیلی خوب میگه صبح شد رئیس!!!!
نام رمان :رمان خاطرخواه
به قلم :شیوا اسفندی
وکیل: حالا من نوع دوم و دوست دارم نظرت چیه؟
اول کمی نگاش کردم و سعی داشتم معنی جمله ای که گفت و درک کنم
دانلود رمان خاطرخواه
…کم کم چشمام از تعجب گرد شد
…پا شدم و مجله ای که دستم بود و کوبیدم تو سرش و گفتم احمق
آشغال همچین منشیایی وجود نداره
…اینهمه دختر وزن معصوم دارن کار می کنن… تو پستی که میخوای همه
رو واسه خودت از نوع دوم فرض کنی یا بسازی…
و بعد از اتاقش و بعدم کلا اون واحد زدم بیرون…بیشعور نذاشت دو روز بگذره
… بیچاره ما دخترا…بیچاره ما فقیرا…
عمرا اگه دیگه جایی برای منشی شدن می رفتم رمان جدید مگر اینکه طرف مقابلم
زن باشه که جایی و پیدا نمی کردم…خیلی گشتم…نبود…
راه خ و نه و در پیش گرفتم… دیگه توان پیاده رفتن نداشتم..کف پام سوزن
سوزن میشد از بس این چند روز پیاده رفت
و آمد کردم… تو ایستگاه ایستادم تا اتوب**و*س بیاد…
رمان های توصیه شده ما:
رمان ققنوس نامیرا (جلد اول) | فائزه میری