خلاصه ی رمان:
دانلود رمان حریر باران داستان درباره زندگی دختری به اسم تابان هستش که به اجبار خواسته ها و رسومات قدیمی خانودشو میپذیره و باعث تغییراتی زیادی تو زندگیش میشه که…نگاهم را از پنجره هواپیما به بیرون دوختم .هواپیما آرام به حرکت آمد.مهماندار مشغول کمک به مسافران برای بستن کمـ ـربندشان بود و این یعنی آمادگی برای پرواز…..
کمربندمو از دو طرف می گیرم و می بندم و به صندلی هواپیما
تکیه می دم نگاهم به سحر بود رمان جدید که مشغول خاموش کردن تلفن
همراهش بود لبخندی می زنم می دونم که خاموش کردن موبایلش
که لحظه ای از زنگ خوردن خلاصی نداشت چقدر برایش سخت است.
-ناراحتی؟اشاره به گوشی اش می کنم…لبخند پر رنگی می زند و می گوید
-نه ولی مثله اینکه تو خیلی خوشحالی….جوابش را می داند…سکوت می کنم..ادامه می دهد….
سحر:اصلا دلم نمی خواد برگردم چقدر زود این یه هفته تموم شد..
آهی می کشد و ادامه می دهد….
سحر:خیلی خوش گذشت کاش بازم مرخصی داشتیم…..
دانلود رمان حریر باران
همیشه همینطور بود تنها چیزی که خوشحالش می کرد
و باعث تجدید روحیه اش می شد سفر بود….مسافرت
تنها چیزی بود که او را از خود بی خود می کردو کیفش
را کوک…اما من چی؟چرا نمی تونستم از سفرم لذت
ببرم چرا وانمود می کردم که خوشحالم و خوش گذشته
و احوالم دگرگون شده چرا بایهلبخند تصنعی وانمود
می کردم همه چیز خوب است و هیچ اتفاقی نیفتاده…
چرا نمی تونستم همه چیز رمان طنز رو فراموش کنم…
همه گذشته رو…گذشته ای که باعث این همه
عذاب و درگیری های ذهنی ام شده..و اینگونه
روح پر دردم رو شکنجه می دهد…از اول هم می دانستم
این سفر چیزی را در من تغییر نمی دهد…با تمام اصرار های
سحر راضی به این سفر شدم تا تغییری در من…در روزگارم..دز زندگیم حاصل شود
اما نه تنها هیچ تغییری نکرد بلکه من را بیشتر
پیشنهاد میشود
دانلود رمان این عشق مرد میخواهد
دانلود رمان سلطنت گیسو (جلد اول)