خلاصه :
دانلود رمان اتاق دریا _ پسری سرکش و دوست داشتنی که قصد ازدواج با دختری را دارد، در پی آشنا کردن او با خانوادهاش متوجه میشود که مادرش به شدت با این ازدواج مخالف است و چون نمیتواند پسرش را منصرف سازد، از او میخواهد دست نوشتههایش را که در واقع، داستان زندگیاش است بخواند …
این رمان اختصاصی سایت یک رمان است.
مقدمه:
به عشق تو مینویسم، ای عشق!
به عشق تو، که هرچه قلمم بیشتر در دل سفید کاغذ میگرید، کمتر آرام میشود.
آی! عشق! با تو هستم، بیا و این کهنه زخم دیرین را مرهم بگذار!
بیا و دستی به این باغ تا گلو فرو رفته در پاییز بکش و بر شاخههای خشکیدهاش شکوفهای بنشان، شکوفهای به رنگ “عشق”
آری، به انتظارت مینشینم. به انتظار تولدی دیگر. چرا که هیچ کس، تا ابد دلیل سرگشتگی و وابستگیام را هرگز نخواهد فهمید. پس تو ای “عشق دیرینم” بگذار همه دیوانهام بخوانند، اما من، با این درد خوشم!
دانلود رمان اتاق دریا
قسمتی از رمان :
شب سردی بود! دانههای برف بیامان و شتابان در آسمان چرخ میخوردند و پشت سر هم بر زمین مینشستند. برف تقریبا همه جای زمین را پوشانده بود. عابران از شدت سرما و یخ زدگی در خیابانها به سرعت از کنار هم رد میشدند تا شاید هر چه زودتر خود را به سر پناهی گرم برسانند.
من خسته و ناامید، پایم را آهسته روی پدال ماشین میفشردم؛ اما نمیدانستم مقصدم کجای دنیا خواهد بود. تلفن همراهم چندین بار متمادی زنگ خورده بود و من با دیدن شماره پگاه به آن توجهی نمیکردم!
دلم نمیخواست صدایش را بشنوم، زیرا در مقابل سوالات بیامانش هیچ پاسخی نداشتم.
پیشنهاد میشود
بسیار لذت بردم سپاس فراوان از نویسنده عزیز
بسیار عالی بود قلم نویسنده عزیزفوق العاده بود لذت بردم از خوندن رمان موفق باشید
من هیچ وقت نظری نمیزاشتم ولی باید بگم واقعا از خوندن این رمان لذت بردم و واقعا در خیلی از جاهاش باهاش اشک ریختم پیشنهاد میکنم بخونید ارزش خوندن رو داره
رمان زیبایی بود از خواندنش لذت بردم امیدوارم قلمتون همیشه زیبا و دلنشین باشه. به دوستان دیگه هم پیشنهاد میدم بخونن.
رمان زیبایی بود از خوندنش لذت بردم امیدوارم همیشه قلمتون به این گیرایی باشه.
بی نهایت زیبا و دلپذیر نوشته شده بود .نثر کتاب بسیار مرا مجذوب خود کرد وتاحد بسیار بالایی شبیه اثار کلاسیک عاشقانه بود .که دلیل این امر هم روایت ایران سال های احتمالا۱۳۴۴ تا احیانا ۱۳۷۴ بود وهمین برهه زمانی دلپذیری رمان رابیش از پیش می ساخت .قلمتان مانا ودرود برشما نویسنده گرامی .موفق باشید
بد نبود
با سلام به نویسنده عزیز
واقعا رمان زیبایی بود جاهایی بغضم گرفت واقعا با احساس نوشته شده بود
به جرات میتونم بگم تنها رمان خوبی که تو این سایت خوندم همین بود
رمان بسیار زیبایی هست توصیه میکنم بخونین،این رمان فک کنم زمان ای سال۰۴الی ۷۰ باشه فقط اینکه جلد دومش که از زبان بهنامه هنوز تموم نشده
سلام و خسته نباشید
من هنوز شروع نکردم اما تو مقدمه نوشته بود جلد دوم هم داره به اسم (چاه تنهایی) اما پیداش نکردم
میشه اونم بزارید
باتوجه به اینکه سال ۹۶نوشته شده و اون موقع گفتن در حال تایپ هستش
به گمونم تا الان تموم شده دیگه!!!