دانلود رمان ترس از مه ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان ترس از مه من قول میدم که فراموشت کنم اما قول نمی دم زیر قولم نزنم. سرگردانم سرگردان! همانند بچه آهوی بی دفاع که در جنگلی مه آلود، در پی مادر اش است و شکارچیان در فکر صید کردنش. دو پای کوچک دارم و قلبی بزرگ که می تپد برای تو و کل معادلات زمین و زمان رو ویران می‌کند.

آنقدر بزرگ هست که هنوز هم، عشقت را درون صندقچه ای از جنس لطافت

در اتاقکی کاهگلی، همراه خاطرات، پنهان کردم، که مبادا طعمه راهزنان شود.

به عشقی که از اولین نگاه، به چشم هایت پیدا کردم قسم…

به ذره ذره خونی که ریختم  رونفهمیدم، به دلی که ازآن عزیزترین کس زندگیم بود قسم، پشیمانم.

خودخواه بودم که برای نجات از شکارچی، خود هم صیاد شدم.

خودخواه بودم وقتی تو بره آهو بودی، من شکارچی شدم.

خواستم فراموشت کنم بین انبوهی از فکر خیال مجهول، خودم را هم گم کردم.

خواستم خودم را بسازم ویرانه ای در بیابان شدم.

خواستم تنها باشم، دیدم توبه گرگ مرگ است.

نگاهم کن؛ بال هایم را نگاه کن، ببین چه گونه شکست؟

نگاهم کن؛ خونی که از چشم هایم می‌چکد را می‌بینی؟

نگاهم کن که چگونه ترس از مه، سببِ گم شدنم در این جنگل تاریک و سیاه شد؟

من می‌گویم برو اما تو گوش نکن!

نرو نذار بیشتر این خورد شَوَم.

نرو نذار تو این جنگل مه گرفته گم شوم.

به پاکی آب، به طراوت آسمان، به گرمی خورشید به شیرینی خون داخل رگ قسم، عشقم دوستت دارم.

 دانلود رمان ترس از مه

دانلود رمان ترس از مه

 

رمان طنز دستی به کت و شلوار مارک دارش کشید،

عجیب در این لباس ها جذاب تر به نظرمی اومد.

خسته از انتظار برای برادرش که از راه برسه،

سوئیچ ماشین رو تاب داد و به سمت ماشینش که گوشه ترین

نقطه حیاط پارک شده بود رفت.

حیاط به این بزرگی و عظمت، همیشه زیر درخت های گرد

و و خرمالوجای پارک ماشینش بود. سرش رو کمی

به سمت درخت های بلند کنار دیوار که به خاطر تابش نور

خورشید کمی می درخشیدن چرخوند و همزمان

که در ماشینش روباز کرد، در ویلا هم بازشد.

نگاهش ناخواسته از درخت های زیبایی که واقعا از دیدنشون لذت می برد

به سمت ماشین پدرش رفت.

با دیدن مهمان ناخونده ای که چند وقتیِ حسابی

به مزاجش ناخوش اومدِ، اخمی کرد.

دست هاش کمی روی دستگیره ماشینش سفت تر شد

و چند لحظه چشم هاش رو بست،

با نفس عمیقی که همراه با رایحه شیرین گل ها وارد ریه اش می شود زیر لب زمزمه وار گفت:

_لعنت بهت.

اصلا حوصله بحث نداشت، فرار رو به قرار ترجیح داد

قبل از این که پدرش متوجه حضورش بشه اما، انگار امروز کلا شانس نداشت.

قبل از این که بتونه سوار ماشینش بشه، حمید دست

در دست معشوقه جوون و زیباش به سمتش اومدن.

دانلود رمان ترس از مه

از کی این قدر متنفرشده بود از پدری که تمام ارثش رو براش گذاشته؟

پدری که تنها نیاز بچه هاش رو تو پول می دید؟

پوف کلافه ای کشید با هرقدمی که اون دوتا

بهش نزدیک تر می شدن، یک نفس عمیق واسه آرامش

 

پیشنهاد می شود

رمان بهاران بی باران | roro nei30

رمان هوایی هوایت زمینی | غزل نارویی

دانلود رمان ازدواج صوری

دانلود رمان ولهان

3.8/5 - (18 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1812 روز پیش

بازدید :19694 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

رمان ترس از مه

نویسنده

یاسمن فرح زاد

ژانر

تخیلی،طنز، عاشقانه

طراح

h•a•n•a

تعداد صفحات

645

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 19 )


  1. شبنم گفت:

    رمان قشنگی بود. توصیه میکنم بخونید

  2. فاطمه گفت:

    رمان جالبی بود…ارزش خوندن داره

  3. mahdis گفت:

    رمان فوق العاده زیبایی بود و واقعا ارزش زمان گذاشتن داشت باتشکر از نویسنده عزیز

  4. im asma :) گفت:

    عالییییییییییییییی بود حتما بخونین ارزشش و داشت

  5. Parisa گفت:

    وای خدا کلی خندیدم و حال کردم. اصلا موضوعش تکراری نیست و حتی یه درصدم نمیشه پیش بینیش کرد خیلی خوب بود اخرشم قشنگ تموم شد من رمان های دیگه خانم فرحزادو خوندم همشون همین قدر غیرقابل پیشبینی و عالی هستن واقعا ممنون

  6. Nezhla گفت:

    لینک چرا نداره ؟؟؟😐😐

  7. ایدا گفت:

    بسیار زیبا بود ممنون از نویسنده عزیز

  8. Lilly گفت:

    چرا نمی تونم دانلودش کنم؟

  9. nesa گفت:

    با اینکه رمان تخیلی بود ولی قلم فوق العاده ای داشت نویسنده، ارزش خوندن رو داره.

  10. تیام گفت:

    رمانش طنزه؟

  11. Z.sh گفت:

    امیدوارم روزی برسه که سایت ها و نویسنده ها متوجه بشن خلاصه با قسمتی از متن و مقدمه فرق داره .

  12. نیکی گفت:

    با اینکه من اصلا اهل رمانای تخیلی نبودمو نیستم اما اینو خوندم و واقعا این قلم قوی رو تحسین میکنم. رمان جاذبی بود و داستانش تکراری و بی محتوا نبود. موفق باشی

  13. فاطی گفت:

    اصن طنز نیس:/ دقیقا بعضی ها به کدوم قسمتش خندیدن؟ :/ رمان بدی نیس ولی خیلی کشش دادی پسره خیلی رو مخه :///

  14. زهرا گفت:

    این جزو بهترین رمانای تخیلیه که خوندم گرچه همون اول که امد خوندم ولی الان نظر میدم
    در اصل بعدشم چنتا دیگه خوندم ولی به پای این نمیرسم
    واقعاً بابت قوه تخیل خوبت بهت تبریک میگم نوبسنده عزیز

  15. نبات گفت:

    چرا بالا نمیاد😑

  16. سیما گفت:

    قشنگ بود ارزش خوندن داشت بنظرم
    ممنون از نویسنده عزیز

  17. سحر گفت:

    عالیه من رمان های دیگه ایشون هم خوندم اسمش آخرین تک شاخ ایرانی هست اونم عالی بود و به نظرم بهترین رمانی بود که تا به حال خوندم منتظر رمان های دیگه تون هستم خسته نباشید❤️❤️😍😍

  18. فرح زاد گفت:

    واقعا خیلییییی رمان زیبایی بود، داشتم فکر میکردم که ازش یک فیلم بسازن چه خفن میشه ،البته نه تو ایران با جلوه های ویژه, ممنون از نویسنده عاللی و خلاق ،خیلی متفاوت بود، انفد که رمان های کلیشه ای و تکراری میخونیم حالمون بهم خورده بود ،فقط خیلی غلط املایی داشت اما خدا قوت به نویسنده بیشتر از کارهاتون دوست داریم بخونیم ،با ارزوی موفقیت.

افزودن نظر