خلاصه:
دانلود رمان دنیاتم و دنیامی وایییییی مامااااان مردم ای خدا چی میشد مثل بچه پول دارا یه ماشین لباسشویی داشتیم این لباسارو میشست نیلو:کم غر بزن الان این کلثوم ننه مرده میاد میگه آب و ببند پوووف باشه بابا کلثوم:آب و ببندین پول اجاررو درست حساب نمیدین یه سره هم آب و استفاد میکنین پتیاره ها
زنیکه عین جن میمونه تا اسمش میاد ظاهر میشه
نیلو:باشه الان تموم میشه
ساغر:بچه ها سریع بشورین کلی از سبزی ها هنوز آماده نشده شب باید تحویلشون بدیم
_باشه
بد از این که لباسارو شستیم کاملا آویزون رفتیم سمت خونه
خونه که نه قوطی کبریت البته خداروشکر که یه سقفی بالا سرمون هست
سبزیارو پاک کردیم و بسته بندی کردیم قرار شد من برم تحویل بدم
_بفرمایین خانوم مقدم اینم سبزیهاتون
خانوم مقدم:چقد میشه؟
_قابلتون و نداره ۱۵تومن
خانوم مقدم:واااا چ خبره چرا انقدر زیاد میگیرین
اینا دیگه کی ان ۱۵تومنم پوله کمرمون شکست تا اینارو پاک کردیم
_خانوم مقدم دیگه ۱۵تومنم پولیه
۱۰تومن داد بهم گفت:همینقدر بیشتر ندارم و رفت داخل درو بست
اه باز این پسره جلو دره
صابر:به به سلام دریا
_کیشمیشم دم دارم، دریا خانوم
صابر: هع
بهش یه چشم غره رفتمو رفتم تو پسره پروووو
نیلو:این پسره ول چی میگفت
_مگه اون چیزی جز چرت و پرت میگه
ساغر:سبزیارو دادی
_آره بابا خسیس ۱۰تومن بیشتر نداد
نیلو:من موندم میخوایم سر برج پول اینو چجوری بدیم
_غصه نخور جور میشه ، شام چی بخوریم گشنمه
در یخچال باز کردم دیدم بعلههه شپشا دارن تو یخچال پشتک بالانس میزنن
دانلود رمان دنیاتم و دنیامی
رمان عاشقانه عین گربه شرک داشتم با بغض یخچالو نگا میکردم خوب گشنمه
که نیلو و ساغر خندیدن
نیلو:اون جوری نکنا میام میخورمت
سرمو کج کردم و زل زدم بهش
_شوهره بیاد حالا دیگه بقیشو باهم صحبت میکنیم
ساغر:ای بی حیا
(دریا شوهر ندیده نیستااا فقط بچم یکم شوخه)
نیلو صداش و کلفت کرد
_اوووم من که از خدامه
ساغر:اووووق بس کنین حالت تهوع گرفتم باوا
نیلو:چیه حسودیت شد توروهم میخورم
ساغر:عههه چندشا
_نیلو جونم
نیلو:جانم
_من گشنمه
نیلو:بیا منو بخور
_عهههه نیلو گشنمه
ساغر:کارد بخوره شیکمت بلندشو نیلو بریم یه چی بخریم تا دریا مارو نخورده
_بریم
رفتیم سه تا فلافل گرفتیم تا چشام به فلافل و خورد تقریبا شیرجه زدن روش گشنمه خوب
ساغر:به خدا همش مال خودته
_ساغر من میگم تو یکم چاق شدیا
ساغر:واقعا
_آره کم غذا بخور
ساغر بقیه فلافلشو گذاشت کنارش و بغ کرده نشست
یه لبخنده پلید زدمو فلافل و گرفتم دستم و گفتم
_اینو میبینید
ساغر و نیلو:آره
با چندتا گاز خوردمش اونام مات و مبهوت نگام میکردن
_دیگه نمیبینید
بعد از خوردن فلافلا رفتیم خونه تو جامون دراز کشیده بودیم
_عخیش سیر شدما
ساغر:نه ترخدا میخوای گرسنه هم باش سهم منو هم خوردی ، تو چرا چاق نمیشی هان
_حرص نزن من خدادادی مانکنم
نیلو :شاتاب شید دیگه
پیشنهاد ما به شما:
دانلود رمان این عشق مرد میخواهد
رمان ازدواج به سبک دزدی | n.ghasemi
رمان سلطهگران_کتاب برگزیدهی سیاهی | phantom.hive
رمان شیاطین هم فرشته اند | roro nei30
فقط یه کلمه:
مزخرفه به تمام معنا…الکی وقتم رو هدر دادم البته با خوندن همون چند صفحه ی اول متوجه شدم چقدرچرت وابکیه