دانلود رمان میرغضب مهربون ⭐️

خلاصه رمان:

دانلود رمان میرغضب مهربون واسه ی یک لحظه ام باهاش روبه روبشم!!!!!اون روزاگه فرهاد جلوشونگرفته بود. مثل یهسگ وحشی بهم حلمه میکرد! فرهاد منوخواهرزاده ی پری معرفی کرد وگفت؛ یه مدت اومدهکمک دست عزیزباشه! پری هم گفت؛ اگه به

نویسنده :شبنم کرمی کاربر یک رمان

تعداد صفحات ۵۷۳
ژانر:  #عاشقانه  #معمایی

خواهرزاده ام احترام نزارید منم ازاینجا میرم و

این شد که شیدا لال شد! اما باچشم واسم خط

ونشون میکشید! میدونستم اگه باهاش تنهابشم

خرخره مو میجوه! دلیل معرفی شدنم به عنوان

خواهرزاده پری رونفهمیدم رمان عاشقانه  اما شغل فرهاد رو

فهمیدم! مهندس پتروشیمیه و کارخونه ی مواد

شوینده داره!الان یک هفته ازاون شب بام تهران

میگذره و۳روز ازاومدن شیدا! امشبم توخونه

فرهاد مهمونیه.. مناسبتشم فکرکنم قرار داد

کاری باشه. خیلی واسم سنگین بود به عنوان

خدمتکار ظاهرشدن! پری میگه بایدبیای امامن

منتظرفرهاد هستم که بیادبهش بگم امشبه رو

منو معافم کنه! استرس اینکه قبول نکنه مثل

دانلود رمان میرغضب مهربون

دانلود رمان میرغضب مهربون

 

 

خوره به جونم افتاده بود! ساعت ۳بعدازظهربود

که صدای فرهادو شنیدم. سریع ازاتاق اومدم

بیرون وجلوی راهشوگرفتم! _آقافرهاد میشه

حرف بزنیم؟ فرهاد_ آره میشنوم! یه کم مکث

کردم وگفتم؛ میشه من امشب روتواتاقم بمونم؟

خواهش میکنم! فرهاد_ واسه چی؟_ راستش

خجالت میکشم واحساس  رمان جدید غریبی میکنم! فرهاد_

نمیشه!!!!

باحالت زاری گفتم؛ آخه چرا؟ فرهاد_ همین که

گفتم! نمیخواد پزیرایی کنی! ولی میخوام کمک

دست عزیزباشی! ناامیدسرمو انداختم پایین و

راه اتاقموپیش گرفتم! خب چه میشه کرد، من

یه خدمتکار بدبختم! ازگریه کردن خسته شدم!

آخه گریه تاکی؟ باگریه کردن من دل این مرد

به رحم میاد؟ ازصبح تاحالا واسه آروم کردن

خودم ۱۰۰باربه مامانم زنگ زدم! دیشب باخاله

رفتن شهرستان پیش خواهربرادراشون! کاش

پیشنهاد می‎‌شود

دانلود رمان برادرزاده در پاریس

دانلود رمان جای مادرم زندان نیست

رمان دایره مرگ | مارال

رمان بخت لاجوردی | س.سرحدی 

رمان کافه ژپتو ⭐️

5/5 - (1 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2965 روز پیش

بازدید :5801 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. السا گفت:

    این رمان می تونست به مراتب بهتر باشه اما سیر داستان بی اندازه غیر منطقی بود. اتفاقات بدون دلیل بودند ، عملا خیال بافی های ذهن نویسنده بود که یک پسر به طور غیر منطقی قدرت زیادی داره ! من دائما می پرسیدم از کجا ؟ اصلا این همه حرفی که از مرموز بودن فرهاد زده می شد آخرش چی بود ؟ بعد چرا اصلا فرهاد می خواست حرص شیدا رو در بیاره و در عوض برای نقش اصلی یک خونه به نام بزنه ؟ دنیای خیلی غیر واقعی و هذیانی بود که یک پسر مثلا باهوش و پر قدرت از قیافه و رفتار نسبتا جسورانه یک دختر انقدر خوشش بیاد که انقدر دنبالش بگرده ؟

افزودن نظر