دانلود رمان تو خیلی زشتی ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان تو خیلی زشتی درمورد دختری زشت به اسم بهار که همه بخاطر زشت بودن صورتش و کک ومک ها فرو  وز بودن موهاش مسخره اش می کننبهار تورشته طراحی بورسیه میشه و به کشور کره میره

مامان قربونت بشه چجوری دوری تو رو طاقت بیارم اخه(حالا خوبه هر روز خدا باهم دعوا میکردیمـــــــــا)

سفر قندهار نمیرم که مامان چند ماه یه بارم سعی میکنم بهت سر بزنم دیگه

و بقلش کردم ،بغض بدی داشتم و هر لحظه امکان رمان جدید اینکه اشکام سرازیر بشه وجود داشت.

مامان کشیدم بیرون و با بقیه فامیلا که ماشاالله یه لشگری بودن خدافظی کردم و روبه روی صمیمی ترین دوستم تو فامیلا ایستادم.

دانلود رمان تو خیلی زشتی

دانلود رمان تو خیلی زشتی

 

به ملیسا خیره نگاه میکردم مطمئن بودم بعد از خانوادم دلم بیشتر رمان عاشقانه از هرکس دیگه ای واسش تنگ میشد.

چشام پر از اشک شد،ملیسا رو تو اغوشم گرفتم که دم گوشم گفت:

گریه نکنیا نونــــــا(خواهر به زبان کره ای)خودم زود زود میام پیشت دعا کن فقط مامان راضی بشه.

واااے ملیسا خودم هر روز زنگـ میزنم و از خوبے های اونجا میگم تا خاله ندا راضی بشه بخدا

 و باهم دیگه خداحافظی کردیم دسته چمدونم گرفتم و حرکت کردمـ.

احساسات گنگی داشتم،از جهتی خوشحال بودم که به آرزوے چندین ساله ام رسیدم و از طرفی دوری از خانواده ام و ملیسا ناراحتم میکرد.

برگشتم و یه بار دیگه به جمعیتی که برای بدرقه ام اومده بود نگاه کردم.

تنها کسی که نگاهم رو نمیتونستم چشم ازش بردارم پدرم بود،کسی که به معنای واقعی پشت و پناهم بود.

از این فاصله هم میتونستم تکونهای سیب گلوش و بغض مردونه اش رو درک کنم.

برای اخرین بار دستی تکون دادم و حرکت کردم.خیلی سخت بود

منم بهش گفتم؛

4.5/5 - (6 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2976 روز پیش

بازدید :5106 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 5 )


  1. زهرا .. گفت:

    خوبه مرسی

  2. Fatima گفت:

    این وازسریال کره ای توزیبایی برداسته خیلی ضایست. خب بلدنیستین ننویسین رمان خب

  3. سارا گفت:

    عزیزم اولا که اون فیلم او زیبا بوده و تو اون فیلم دختره بچگیش خوشگل بود و بعد زشت شد

  4. داروین گفت:

    خوب بود در ضمن اونا برادر کوچکتر به خواهربزرگترش میگه

  5. آیدا گفت:

    خوبه ممنون

افزودن نظر