دانلود رمان از جنس مینا
مینا به جمع شلوغ دفتر و همکاران شیک پوش خود نگاهی کرد و در حالی که از طرز لباس
پوشیدن آنان دچار حیرت شده بود فکر می کرد که آیا می تواند در این محیط دوام بیاورد.
دبیران هرچندنفر با هم در حال صحبت بودند، ولی در سمت راست دفتر تعداد بیشتری
جمع و مشغول صحبت کردن و خنیدند با یکی از دبیران مرد بودند که او را آقای کاوه می نامیدند.
کاوه مردی بود خوش قیافه و خوش لباس با رفتارهای مخصوص به خود. او آدامسی در گوشۀ لب
داشت که با هر بار جویدن آن حرکت زیبایی به لبهای خود می داد. سخنان کاوه هر چه بود باعث خندۀ دیگران می شد.
به طور کل همه همکاران حاضر در دفتر با هم آشنا بودند و
مینای تازه وارد در این جمع ناهمگون بود و در گوشه ای آرام و صبور منتظر برنامۀ کاری خود بود.
خانم خالقی، مدیر مدرسه، بعد از خوش و بش با همکارانی که سه
ماه آنان را ندیده بود، برنامۀ کاری شان را تحویل می داد و آنان نیز دفتر را به سمت کلاس هایشان ترک می کردند.
به جز مدیر، دفتردار، آقای کاوه و مینا کسی در دفتر نمانده بود.
کاوه بعد از خلوت شدن دفتر متوجه مینا شد که با فاصله نسبتاً دوری از مدیر آرام و صبور بر روی صندلی ای نشسته بود
پیشنهاد می شود
رمان عشق مغرور من| FATEME078 کاربر انجمن یک رمان
سلام لینک پی دی اف مشکل داره
سلام
لطفا لینک PDF رمان «از جنس مینا» رو درست کنید. ممنون
سلام مشکلی ندارد و دانلود میشود
پس لینک پی دی افش کو
سلام قرار دادیم
چرا انقد لفض قلم بود داستان طبیعی نبود نخوندم دیگه😕
موضوع داستان تکراری بود و قابل حدس مدل نوشتار نویسنده رو دوست نداشتم چون خیلی کتابی بود دختر داستان خیلی سرسخت بود و … کلا بگم نمونه کامل یک رمان ایرانی دهه ۶۰