مقدمه:
مجموعه دلنوشته های هسته ی قلبم _ وقتی عشق او را پذیرفتم؛ او همچون هسته برای اتم، هسته برای قلبم شد و تپش قلبم را در اختیار گرفت. با هر نبض قلبم، عشقش در تمام تنم انتشار مییابد و مرا سرمست میکند.
مجموعه دلنوشته های هسته ی قلبم
قسمتی از دلنوشته:
در میان قلبم است
و عشقش در تمام تنم
ریشه دوانده.
جدا کردن او از قلبم محال است؛
زیرا هسته قلبم است.
***
وقتی در میان قلب کسی باشی،
یا کسی میان قلب تو باشد،
حاضری برای شادی او هر کاری انجام دهی؛
زیرا شادی او شادی توست.
***
میدانی قدرت عشق با تو چه میکند؟
اگر حتی نتوانی راه بروی
چنان قدرتی به تو میدهد،
تا برخیزی و بدوی؛
زیرا هسته قلبت با او آرام می شود.
***
باران برایم عزیز شده؛
چون با او زیرش قدم زدیم
و به هم لبخند هدیه کردیم.
این لبخندها او را در میان
قلبم عزیزتر کرد.
***
من و اوییم؛
با احساسی به بزرگی اقیانوس،
به عمیق بودن دره
و به صلابت کوه
که در قلبهایمان
ریشه دوانده و محکم شده است.
***
هرچه که هست،
اینکه از شادی هم شادیم
یا از غم یکدیگر غمگین،
همه از قلبمان ناشی میشود؛
چون هستههای قلبمان را به دلنوشته عاشقانه دیگری هدیه دادیم
و قلبهایمان را به هم متصل کردیم.
***
وقتی از او دورم،
قلبم در سینه
بیقراری میکند؛
انگار که میخواهد
سینه را ترک کرده
و به او برسد و
اتصال میان قلبهایمان
برقرار کند.
***
وقتی او ناراحت است،
قلبم در گوشهی سینه بغض میکند
و آرام میکوبد؛
انگار به من میگوید:
«زودتر به پیش یار برو
و او را از غصه رها کن.»
***
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشته های با طعم دوری | محمد حسین سبزی
مجموعه دلنوشتههای مطرود | سارینا ضابط
مجموعه دلنوشته های پیانوی سیاه