مقدمه:
مجموعه دلنوشته های دنیای توی چشمانت _ چشمانت دنیای من است نه معذرت میخواهم تو هنوز دنیای من نشدی، تو رویای منی ماندهام در حسرت بدست آوردنت حال اگر بدستت آورم آن وقت است که به تو خواهم گفت دنیایم، چشمان تو اولین شروع من و آخرین پایان مناند.
مجموعه دلنوشته های دنیای توی چشمانت
قسمتی از دلنوشته:
چشمها، اولین نقطهی دید هستند
اولین شروع برای عاشق شدن
میتوان حس واقعی فرد را درونش ببینیم
حقیقت را میتوانیم از پشت آینهی چشمانش ببینیم
میتوانیم حقیقت را از پشت چشمانش پاک و زلال ببینیم
تنها با یک نگاه حسش را درک کنیم و بفهمیم که چه کسی پشت آن چهره پنهان شده است
***
زندگی هم گاهی سخت میشود
غیرقابل تحمل میشود
نمیتوانی تحملش کنی و چشمانت را خیس میکنی
ولی نمیدانی دنیایی که درون چشمانت دیدم با اشک ریختنت
مانند موهایت پریشان میشود. ویران میشود و قلب من
هم با هر اشک تو بیشتر خرد میشود
لبخندهایت، گریههایت همه دنیای مناند
نگیر از من دنیای کوچیک توی چشمانت را…
***
چشمانم را میبندم و دوباره
چشمان تو را تصور میکنم میخواهم دوباره نقاشی چشمانت را بکشم
میدانم اگر بارها رو بارها چشمانت را بکشم مانند چشمان تو نمیشود.
راستش چشمان تو چیز دیگری است حتی
گدازهخیز ترین قلبها هم بدون چشمان تو چون کبریتهایی بیخطرند…
***
اگر دنیای چشمانت را ازم بگیری و چشمانت را
برای همیشه رو به من ببندی
مثل گلهای ترک خورده کاشی میشوم!
بعد تو پیر که نه،
من متلاشی میشوم
دیگر نه اشکهایم را خواهی دید
نه التماسهایم را
و نه احساساتِ این دلِ لعنتی را.
به جایِ آن احساسی که کُشتی
درختی از غرور خواهم کاشت
***
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشتههای شکوفه گیلاس من | راحله خالقی
مجموعه دلنوشته های “شفق قطبی من” | ژیلا.ح