مقدمه:
مجموعه دلنوشته های اخطار خیال هایم _ وقتی دفترم را برای از تو نوشتن گشودم، فکرش را نمیکردم دلم اخطار دهد…! بدتر از آن اخطار خیالهایم بود؛ اخطار به رفتنت، اخطار به بودنت! کاش گوشی برای شنیدن این اخطارها بود!
مجموعه دلنوشته های اخطار خیال هایم
قسمتی از دلنوشته:
شبهایی دارم در کُنج آسمان،
من و سیاهیِ پاک این دریا!
دست به باران میدهم و دلنوشته عاشقانه غمهایم را به باد… .
ماه، آن قافیهی باز شعرها،
نقش پلکهایم را میشمارد،
و من به نداشتن تو خوشم!
***
چشم در چشم دنیا…
مقابل نبودنهایش،
میشمارم این ثانیههای ناب را؛
ناب نبودنت،
ناب نداشتنت،
ناب درهم شکستن من…!
***
این منم؛
در میان گلبرگهای تازه رخ نشان دادهی درختان،
با همراهی سایههای غربت گرفته!
کجای این جهان، رنگ باختهام که تنهایی نصیبم شد؟
ای چشمهایم! حال من را نمیدانید؟
حالم گویی حال کسی است که زیر پا لگدمال شده باشد!
***
تو باشی، دنیا شیرین میشود؛
نباشی از تلخ، تلختر میشود!
کام دنیا را محور و مرکز تویی؛
بیتو گردونهی دنیا بیچرخ میشود!
خیال خام من در تو معنا گرفت؛
با تو خیالهایم همه واقعی میشود!
مرا نه صدای صبح، یاد تو بیدار میکند؛
هر صبح ساعت کوکم صدای تو میشود!
نگو نه، هرگز نگو نمیشود!
دلم میریزد و بسی تنگ میشود… .
***
در درهی خیال محبتت افتادم؛
راه نجاتی نبود برای من افتاده به خاک!
بر روی خیال تو ساختم زندگی را؛
نمیدانستم تمامش میرود روزی به زیر خاک!
خیالهای به باد رفته را تا به محو شدن به تماشا نشستم؛
که دیده قلبی بتپد به زیر خاک؟!
شیشه شکستن را دیدهای رهگذر؟!
من اسیر آن خیال شکستهام در زیر خاک!
وابستگی را به خانهی دلم مهمان میکنم؛
تا ابد منم و آن صاحبِ صاحب خانهی زیر خاک… .
***
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشتههای “واگویه” | راحله
مجموعه دلنوشتههای موعود مرگ | یاسی
مجموعه دلنوشته های هسته ی قلبم
مجموعه دلنوشته های ناگفتنی ها