مقدمه:
مجموعه دلنوشته سکوت ناهنجار _ سکوت میکنم، نه از روی رضایت بلکه میترسم از این که سکوتم شکسته شود. سکوتی که حالا زخمهای عمیقی بر روی قلبم به جای گذاشته است. و تلنباری از دردها را روی شانههایم رها کرده است.
مجموعه دلنوشته سکوت ناهنجار
قسمتی از دلنوشته:
سکوت حرفهایم را خواهم شکست.
زمانی که بتوانم، مرهمی روی زخمهایم بگذارم،
تا از درد آنها کاسته شود.
تا آتشفشانی نباشم که بر رویت فوران خواهد کرد و تو را نابود خواهد ساخت.
***
سکوت گاهی نه به خاطر درد است، نه از روی عشق.
گاهی سکوت یعنی، حرفهایم را از چشمهایم بخوان.
همان حرفهایی را، که مخاطبش تو هستی.
همان حرفهایی که به زبان آوردنش برایم سخت است ولی؛
ثابت کردنش برایم آسانتر از آن است که فکر کنی!
***
سکوت از بدترین دردهای دنیاست؛
میدانی چرا؟!
چون این سکوت از رنجشی نشاءت میگیرد،
که جسمت را نه؛
بلکه روحت را میسوزاند
و روحت هر چه که باشد،
دردش را عمیقتر حس میکند و التیامش بس سخت است.
حتی سختتر از خوردن زهری که درونت را به آتش میکشد.
***
سکوت میکنم، تا بسوزانم دلم را و به آتش بکشم درون خود را.
سکوت میکنم، تا دریای چشمانم هر لحظه پر و خالی شوند و بکاهند از این اندوه جانسوز.
افسوس که آتش درونم، هر لحظه با هر قطره از دریای درونم،
بیشتر شعله میکشد و مرا درون خود فرو میبرد.
***
جانم دارد از
انتهای حنجرهام بیرون میزند.
آنچنان ارتعاش تارهای صوتیم زیباست
اما هنوز با همان ارتعاشها غرق در سکوت واژگانم.
آخ از این خموشی هلاکتبار.
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشته های آنچه از دل برآید
مجموعه دلنوشتههای بید بیمجنونی در من قدم میزند | فاطمه محمدی اصل
مجموعه دلنوشتههای نالهی کُمِدین | فاطمه آماده
مجموعه دلنوشته های نوباوه ی جان ها
مجموعه دست نوشته های یک یاوه گوی مجنون