مجموعه اشعار صوتی آخرقصه
خلاصه:
مجموعه اشعار صوتی آخرقصه آخر قصه را این بار از اول بگویم:یکی بود؛ یکی نبود. دیگری در فکر یار و عاشقی بی انتها، در فکر رفتار مجنونش به جنون رسید تا شاید حس نکند تنهایی اش را تا شاید نبیند رفتنش را…
پیشنهاد می شود
داستان کوتاه صوتی جنایت های نیویورکی
دلم پر است شبیه تفنگ یک شکارچی پیر
که مردد مانده است ماشه را بکشد یا اجازه دهد بچه آهو از شیر خوردن فارغ شود.
دلتنگی
چمدانی ست قدیمی که وقت رفتن
هرچقدر هم بزرگ باشد
مجبور میشوی قسمتی از وجودت را
رها کنی و…
بروی….
تو چند نفر بودی
که با رفتنت
اینقدر تنها شده ام
ترس از تنهایی ست
حرف زدن با خویش در خلوت
سوت زدن در تاریکی
وگرنه هیچ دیوانه ای
با خودش حرف نمیزند
هیچ عاقلی
از تاریکی خالی نمیترسد
هر شعر زخم کهنه ایست
که وقت و بی وقت
توی خلوت یا شباهنگام
خون تازه میچکد از آن
از خانه من
تا خانه تو ؛ راهی نیست
خط کش و قلم را بردار
روی نقشه ایران ؛ امتحانش کن
کجا برده ای مرا…..!؟
دگر به خود
باز نتوانم گشت….!
با تو
شاعران زیادی تا صبح
بیدار بوده اند
بی خودی نیست که شهر
اینقدر خسته و بی حال است.
کرم شب تابی بودم
که شب های روشنت را
میخواستم روشن تر کنم.
میدانم ،نمیدانی
چقدر دوستت دارم
وگرنه بر میگشتی…
به من حق بده اگر سیگار
بهترین دوست من باشد
پا به پای من
در تمام بیداری شبها
همچو مادر که میسوزد
در تب فرزند
در کنارم بود
در کنارم سوخت…..
لینک دانلود: