معرفی رمان:
رمان سایه ی من _ قصه از جایی شروع میشه که مینا با عشق به تدریس وارد یک روستای دورافتاده و به محض ورود، توی خونه فعالیت های ماورایی شکل میگیره… در این بین، اون به خاطر تصمیمش برای استقلال و شجاعت بیشتر به جای ترک خونه، تصمیم به تماس با صاحب خونه میگیره تا با کمک اونا بتونه مشکل و حل، و به زندگیش توی روستا ادامه بده… اما ورود صاحب های واقعی خونه فقط اوضاع رو بدتر و رازهای بیشتری رو فاش میکنه…
رمان سایه ی من
قسمتی از رمان:
دو ساعت از وقتی که حرکت کرده بودم میگذشت. دیگه از جادهی شلوغ خبری نبود، حالا دیگه تنها چیزی که میدیدم درختهای دو طرف جادهی خلوت و آسفالت و جنگلهای پشتش بود. یه جورایی ترسیده بودم! می ترسیدم بیشتر از یه ثانیه به درختا خیره بشم! دیگه وقتی دو ساعت هم شد سه ساعت به خودم گفتم عجب غلطی کردم خواستم ثواب کنم! آخه یکی نبود بهم بگه اینجا هم شد جا که برای تدریس انتخاب کردی؟!
همین هفتهی پیش بود که یه اطلاعیه دادن از مدرسههایی که توی روستاهای دورافتاده بودن و منم در کمال جوگیری تصمیم گرفتم داوطلب بشم! دیگه بماند که چقدر بابت این تصمیم جوگیرانه از خواهرم تیکه شنیدم و مامان و بابا رو عصبانی کردم!
اما با وجود همه چیز، تهش به یه هفته نکشید که هم اونا راضی شدن، هم از طرف مدیریت گفتن که باید بار و بندیل و جمع کنم و راهی یکی از روستاهایی بشم که تو عمرم اسمشو نشنیده بودم: آزاد کُلا! حس میکردم یه جایی پر از آدمهای عصبیه که چپ نگاهشون کنی چپ و راستت میکنن!
بیاختیار دستمو روی فرمون فشار دادم! واسه هزارمین بار تو اون هفته با خودم گفتم:
_عجب غلطی کردم!
رمان به درخواست نویسنده رایگان شد.
پییشنهاد میشود
رمان میسوفونیا (جلد سوم منحوس)
قبلا خوندمش بین رمان های ترسناک فوق العاده قشنگه😍
پس چرا رمانش نصفه س ؟؟ 😒😒
رمانش کامل نیست چرا 😒
چرا کامل نیست؟!!
سلام
فروشی است!
سلام ، کسانیکه به اروپا هستند به چه شکل خریداری کنند لینک دانلود را !
سلام رایگان شد
از صفحه ۶۱۵ یه پرش داره و انگار خیلی از صفحات حذف شده و مشخص نیس که داستان چی شد