معرفی رمان:
دانلود رمان دنا کوه نیست _ قتلی در روستای کوچک از توابع استان اصفهان رخ میدهد که در پی آن یک بیآبرویی آشکار میشود و کل مردم روستا را تحت تاثیر خود قرار میدهد. دنا در پی سکتهی مغزیِ پدرش، به روستا باز میگردد اما در میان انبوهی از حقایق کوچک و دروغهای بزرگ احاطه میشود.
رمان دنا کوه نیست
قسمتی از رمان:
روی صندلی تکنفرهِی سفت نشسته و صدای جیرجیرِ فنرهای خرابش رو تحمل میکردم. بوی بد روکشهای زرشکی و عرق حالم رو بهم میزد. نتونسته بودم دربست گیر بیارم؛ مینیبوس، سریعترین راه واسه رسیدن به روستا بود. نگاهم روی بقیه مسافرها چرخید. اکثرشون رو میشناختم اما جوونترها رو نه! حتی راننده هم پسرعمویِ شوهرخالهم بود! موقع سوار شدن محل نداد، من هم سلام نکردم! چشمم به مانتوی جلوباز زیتونی و شلوار لی چسبونم افتاد. تضاد فاحشی باهاشون داشتم. زنها چادری و عبوس با صورتهای آفتاب سوخته و مردها هم با ریش و سبیل و پیراهنهای دمده و کتهای رنگورو رفته. فقط ششسال از این محیطِ بسته دور شده بودم اما انگار شصتسال زمان برده بود تا برام غریبه بشند. عینک دودی رو به چشم زدم و شالم رو جلوتر کشیدم تا زیر نگاههای آتشین مسافرها ذوب نشم. موبایلم زنگ خورد؛ برای بار هزارم جواب دادم:
– مامان تو راهم.
مامان یکدفعه با صدای ترسیدهای نالید:
– دنا…بابات تکون نمیخوره. یکدفعه افتاد کف خونه!
بدنم یخ کرد و لرز به وجودم نشست.
چشمام رو درشت کردم و با اضطراب گفتم:
– نبضش رو بگیر مامان.
و دست آزادم، روی همون روکش کثیف و بدبوی صندلی جلویی نشست. بیاراده نیمخیز شده بودم. انگار که میخواستم بقیه راه رو تا خونه بدوم.
حالا همه مسافرها چشمشون به دهن من بود.
انتشار رایگان رمان در هر مکانی پیگرد قانونی دارد، از نظر اخلاقی نیز کار صحیحی نمیباشد.
قیمت این رمان ۲۰۰۰۰هزار تومان می باشد
لینک خرید نسخه کامل رمان دنا کوه نیست میشود:
رمانی جذاب با نثری دلنشین…حتما مطالعه کنید
فرزانِ عزیزم خداقوت جانانهای برای اتمام رمان زیبات بهت میگم
انشاءالله شاهد موفقیت های روز افزونت باشم عزیزم^^♥️
رمان بسیار زیبایی بود کلی لذت بردم
آفرین به نویسنده با این ذهن خلاقش!
رمان خیلی عالیای بود! من وقتی توی انجمن درحال تایپ بود میخوندمش و انقد روایتش عالی بود که میدونستم یه روزی به عنوان رمان ستارهدار فروخته میشه.
پیشنهاد میشه✌🏻
این رمان عالیه و شخصیت زنشم واقعاً معرکهست. داستان خیلی پیچ تو پیچ بود و نمیشد حدس زد قضیه چی بوده. بعضی از دیالوگاش هم واقعاً معرکه بودن.
حرف نداری فرزان 🙂
ممنون از همهی دوستان بابت نگاه و محبتتون❤️