معرفی رمان:
رمان بغض کال _ ریحانه رادان دختری از جنس شیطنتهای شیرین دخترانگی است که ازدواج و شروع زندگیش در یک خانوادهی اصیل و نامدار ناخوداگاه از او زنی سختی کشیده میسازد. زنی که مقابل تمام نخواستنها میایستد. زنی که تمام قانونها را نقض میکند. به همه دل و جرأت میدهد تا جایی که بهای سنگینی را بابت این سرکشیها میپردازد.
رمان بغض کال
قسمتی از رمان:
خیلی وقت نیست که از آخر شروع کردم رسیدم به اول؛ تکتک دفترات رو میگم. همونایی که توش نوشتی قهر رو دوست نداری. تا سالهای سال ریاضی تک میگرفتی، دلت ضعف میره واسه کباب کوبیده و از دامن و پیراهن و هر چی لباس زنونه است بیزاری. حالا که به اولهاش رسیدم باز نتونستم بشناسمت. اصلاً شناختن تو نه تنها کار من، بلکه کار هیچ آدم زمینی دیگهای هم نیست. تو رو فقط یکی شناخت؛ یکی که با من فاصله داشت و به تو نزدیک بود، خیلی نزدیک.
دم ساحل که رسید دریا موج زد، بلند و وحشی، نسیم میوزید، به خنکی پایان روزهای تابستان. ارمغانش همه چیز بود. به تکرار نزدیک؛ صدف و سنگریزه و مرده ماهیای از دست رفته.
دست نرم و کوچک هستی تکرار نوازش دستی بود مهربان و عاشق، دست لقمهگیری که جای نان به او عشق خوراند، وقتی نگاهش کرد حتی اون نگاه هم تکرار زلالی نگاه تنها عشقش بود. دست هستی رو رها کرد و زل زد به دویدنش، زل زد به کفشهای سفید عروسکیش، به پیراهن پف کرده از باد تو تنش، به موهای پر کلاغی و جعدداری که میراث بزرگ عشقش بود. روی شنهای خیس تازه آفتابخورده نشست و دستها رو به دور زانوها حلقه کرد، هستی میدوید و میچرخید و با بادبادکی که تو دست داشت نغمههای سرخوشانهاش رو سر میداد.
پیشنهاد میشود
رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.میم
بی نظیر بود . نویسنده عزیز واقعا خسته نباشید و خداقوت. حتما رمان های دیگه ای از شما هم مطالعه میکنم