مقدمه:
دلنوشته عاشقانه های بعد از تو _ سرگذشت من مانند کلاغ آخر قصههاست با یک تفاوت؛ آن کلاغ به خانهاش نرسید و من به عشق قدیمیام…!
دلنوشته عاشقانه های بعد از تو
قسمتی از دلنوشته:
کسی مرا نمیبیند، کسی مرا نمیشناسد…
فقط آنگونه پیدایم کنید:
بگین عاشقِ عاشق شدم اما دلش را با دلم یکی نکرده!
***
در سرزمین من روزهای آخر سال را همه شادی میکنند،
در کنار من، همه تکرار لحظههای سخت را تجربه میکنند،
اقوامم هیچ یک آخر سال شاد نیستند؛ چون همه در غم از بین رفتن نفسهایم نشستهاند…
اشتباه نکنید! زندهام اما همه میدانند فقط… زندهام!
***
هرکه با من بود یار و همسفر، عاقبت تنها ماندم در قفس
هرکه با او ماند یار دلبرش، عاقبت خندان ز رویش رفته است
***
کسایی که فکر میکنند آخر غرور هستن!
دقیقاً با شماهام!
این رو منِ زخم خورده میگم: دلنوشته عاشقانه از کسی زخم نخوردم؛ از روزگار خوردم…!
پس تعادل داشته باش جانِ من! نذار روزی بیاد که روزگار کمرت رو بشکنه! من کمرم شکست زیر آوار سنگینی که روم ریخت تا غرورم نمیره. هنوز هم چند ساله این آوار رو روی کولهم یدک میکشم؛ اما شما که غریبه نیستین، من خودم خورد شدم…
نیست شدم…
فقط مونده ازم یه غرور لعنتی که اونم هیچ کس قبول نداره…!
***
من آشفتهدلی میان جمع خودتان هستم و بس
من بیرحمترین بیدل دنیا شدهام
من آهی ندارم که از این منزل ویرانه کشم
من ز دل، دل بریدن ندانم که چه هست
من از این آه کشیدن فقط میخندم
من در این راه فقط میگریم
من با خودم عهد کردم که دگر هیچ زمانی…
من دگر باره ز خود باز نخندنم…
من فقط… میگِریم
***
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشتههای دختری از دیار تنهایی| یگانه سپهرمنش(هیلدا)
دلنوشته ساعت ۲:۲۷ بامداد | مائده شمس