مقدمه:
بعضی چیزها باید اتفاق نیفتند ، بعضی چیزها باید ناگفته بماند ، بعضی چیز ها باید دیده نشود تاقلبی شکسته شود ، تا روحی خسته شود تا خنده ای مصنوعی شود.
قسمتی از دلنوشته :
گاهی باید دست دلتنگی ها را بگیری و ببری شب گردی …
تا باز شود دلش
گاهی باید باغم قایم باشک بازی کرد ….
توچشم بزاری وغم گم شود
***
بعضی ادم ها را باید مصرف کرد
نفس نفسشان را…
لحظه به لحظه یشان را…
خنده هایشان را…
حرف هایشان را…
ابرو بالا انداختنشان را….
قهرشان،اشتی شان را
باید تزریق کرد بین رگ ها زندگی…
دانلود مجموعه دلنوشته خنده های مصنوعی
تامعتاد شود زندگیمان به انها
باید قطره قطره شان را مصرف کرد
مانند شیشه عطر خوشبویی که..
یک قطره اش را نمی گذاریم حیف شود…
حیف است این ادمها حیف شوند
***
درخیابان قدم میزدم
متر میکردم
خیابان به خیابان را
کوچه به کوچه را
نگاهم گره می خورد به گرمی رابطه های بین ادم ها
گرمی اش مثل شبی بود که برایت نوشتم دوستت دارم وتو نوشتی من بیشتر!
شهر را متر کردم
خیابان به خیابان را
کوچه به کوچه را
نگاهم افتاد به برگ خزان دیده و افتاده ی به روی زمین سرد
سردی اش مثل شبی بود که رفتی بدون خداحافظی
پیشنهاد میشود
رمان روشنتر از آفتاب | سروش۷۳
دانلود رمان دچار یعنی عاشق (جلد دوم)