مقدمه دلنوشته:
دانلود مجموعه دلنوشتههای تلاطم داء _ دردها را مینگرم و سکوت میکنم… گاهی سکوت، فریاد مرتفعیست که شنیدنش، گوش جان میخواهد! سکوت کردهام… نه که حرفی نداشته باشم نه! گوشی برای شنیدن نیست… .
***
دانلود مجموعه دلنوشتههای تلاطم داء
قسمتی از دلنوشته:
مهربانم!
بنگر این حجم تپنده در سینهام را
که درد پمپاژ میکند،
در رگ و پیام!
سراسر تنش زخمیست،
از خنجر دوستان دشمن صفت!
تو برایم بگو؛ ضمادی یا جراحتی نو؟
***
آرزو؛
دیوار سر به فلک کشیدهی
غیرقابل دسترس است.
و من آن زندانی پشت دیوار
که دانلود دلنوشته فکر فرار ذهنم را مخدوش ساخته است.
کداممان برندهایم را نمیدانم!
من زندانی در حسرت پرواز؟
یا دیوار بلند آرزوی دست نیافته؟
***
درد را از هر طرف بخوانی،
درد است.
تفاوتی ندارد غنی باشی یا فقیر!
درد که به جان زندگیات بیفتد،
خورهوار تمام هست و نیستت را
میجود و میرود!
آنزمان تنها تو میمانی
و همان حوض بیماهیات… !
***
خاطرات…
زخمهای چرکینی هستند
که لوح سپید روحم را رنگین ساختهاند!
آنگاه که چادر سیاه آسمان پهن میشود
و قرص قمر در میانهی آن میدرخشد…
هر کدام از این جراحتهای ریز و درشت
تازه میشوند و تکرار هر کدام
مقابل چشمهایم نمکیست
روی جراحت کهنه؛
امّا تازه!
و امان از زخمهایی
که هیچگاه التیام نمییابند!
***
شاید جهانمان جامهای
از جنس پارادوکس به تن دارد!
به همین خاطر سخن دل
و زبانمان یکی نیست
و از یکدیگر فرسنگها فاصله دارند.
لبهایمان از عشق
سخن به میان میآورند
و چشمهایمان از نفرت!
و چه حکایت غریبیست
که اطرافیانمان را
نادان فرض میکنیم.
شاید نمیدانیم چشمهایمان
با یکدیگر سخن میگویند… !
***
دوست دارم که گُم شوم!
میان هیاهوی افلاک،
میان رقص شیطان!
آواز ملائک…
رها شوم از همهی بندهایی
که افسارم شدهاند
***
پیشنهاد میشود
دانلود مجموعه دلنوشتهی دیواژهها
مجموعه دلنوشتههای نامههایی به او
مجموعه دلنوشته های تنها برای تو