معرفی رمان:
دانلود رمان یغماگر _ در حصارهایی که از افکار پوسیدهی مردم یک شهر کوچک ایجاد شده، بدنامی و بیآبرویی، گریبانگیر دختری بیگناه میشود که نقشی در تولد ننگینش ندارد. او، از گذشتههایش بیخبر است و فقط فکر میکند که همه چیز را میداند!
افسوس که او، دل در گرو کسی سپرده که تمام دنیایش را تحت الشعاع قرار میدهد. اتفاقات مهم، زمانی رخ میدهند که او کمکم از رازهای بزرگ پشت پرده، مطلع میشود.
دانلود رمان یغماگر
قسمتی از رمان:
وقتی داشت بشقابهای قدیمی را روی هم میچید، نگاه خیرهاش، برای چند ثانیه روی گلهای رز صورتی در حاشیهی آنها ماند. برای بردنشان مکث کرد تا هرآنچه قرار است بر زبان بیاورد را یک بار دیگر با خود مرور کند.
هنگاهی که رفت و پشت میز نشست، خیلی زود چشمانش بین ظرف غذا و او نوسان گرفت. نمیدانست باید بگوید یا مانند تمام آن زمانهایی که گذشته بود از خیر حرف زدن، اینبار نیز بگذرد.
صدای خوردن قاشقها به بشقابهای گلدار چینی و بوی خورشت کرفس بد چهره، حالا بیشتر از او در آن محیط پر رنگ شده بود!
مستاصل شد، بدجور هم شد و کسی ندانست چه حزنی خزید زیر پوستاش.
– اَه! چقدر شوره این غذا!
فکش در میان جویدن، از حرکت ماند و غذایی که در دهانش بود را مزه مزه کرد. راست میگفت پیرمرد، نمکش زیاد شده بود.
این فکر و خیالهای لعنتی، از صبح آنقدر چرخید و جولان داد در ذهنش که اصلاً نفهمید کی و چطور غذا پخت.
نگاه سمت آن طرف میز کشید و لب زد:
– شما نخورین عزیزجون. نمک برای فشارتون خوب نیست، نمیدونم چی شد که نمکش… .
– خوبه، زیاد هم شور نیست.
پیشنهاد میشود
رمان زمزمهی تپههای تنگستان | هاجر منتظر
دانلود رمان جای مادرم زندان نیست
به جرعت میشه گفت جزو بهترین رمانایی هست که میشه خوند…از نظر قلم و داستان حرف نداره و جوری خواننده رو درگیر میکنه که زمین گذاشتنش سخته 🙂
خسته نباشید جانانه میگم به فائزه عزیزم که همچین اثری رو خلق کرده ❤️
ضمن تبریک فراوان به نویسنده؛ این اثر با سایر کارهای نویسنده تفاوت های درخور توجهی دارد؛ از جمله عنوان بسیار خوبی که بر تمام متن رمان قابلیت پوششی دارد. محتوای رمان با آنکه به طور گزینشی خواندم دارای متنی منطبق با شاخصه های ادبیات معاصر است. کلیت رمان ترکیبی از یک پدیده ی فرهنگی _ اجتماعی _ عاطفی را نشانه گرفته است. در مجموع کتاب از لحاظ ادبی قابل تحسین است.
همیشه انرژی خوب و بینظیرت نثار من و یغماگر بوده و هست مرسی ریحون جونم😍
این رمان تم تراژدی درخور تحسینی داره جوری که خواننده با هر تلنگر بغض میکنه. متن در عین ادبی بودن بسیار سلیس و روونه. به نویسندهی عزیز بابت نگارش چنین رمان نابی تبریک میگم به امید موفقیتهای روز افزون ایشون
واقعا عالییی بود… کیف کردم از خوندنش… دمت گرم فائزه جان
اصلا راضی نبودم مزخرف ترین رمانی بود که تا حالا خوندم تنها موردی که یکم به مزاجم خوش اومد این بود که هیچ غریبهای بی منت به آدم کمک نمیکنه هیچ دوستی به خانواده نمیشه همین نکته مثبت تو رمانت بود ولی از اول تا آخر رمانت دها بار خودم سرزنش کردم که چرا زمانم رو برای چنین رمانی حدر دادم باید زودتر حذفش میکردم نه تا آخرش میرفت حوصله سر بر ترین رمان و کسل کننده رمانی بود که تا حالا خوندم از اولم حدس زدم که باهم ازدواج میکنن اما گفتم شاید این نویسنده با خلاقیتی که تو قلمش داره حتما تصور ذهنی خوبیم داره ولی اشتباه کردم آره درسته قلمت عالی بود اما متاسفانه ذهنیتت اصلا این رمان میدونست زیبا ترم بشه اما بد خرابش کردی من خودم رمان مینویسم واقعا تمام سعیم رو میکنم خلاقیت ذهنی هم داشته باشم نه فقط قلم موفق باشی اما تو میتونی بهتر باشی فقط یکم ذهنت از این چرندیات دور کن.
باید تبریک گفت به نویسنده بابت قلم بسیار خوبشون…داستان رمان طوری بود که ادم بسادگی میتونست باهاش ارتباط برقرار کنه نه چیز غیر قابل باوری داشت و نه اغراقی داشت..توصیافاتشون تو هر قسمت کاملا به اندازه بود و طوری نبود که ادمو خسته کنه بلکه ادمو بیشتر مشتاق خوندن ادامه رمان میکرد …