دانلود رمان یار عشق
خلاصه:
دانلود رمان یار عشق انقدر زمین خورده ام که بدانم برای بر خاستن نه دستی از برون که همتی از درون لازم است حالا اما… نمی خواهم برخیزم در سیاهی شب بی ماه می خواهم اندکی بیاسایم فردا فردا بر می خیزم وقتی که فهمیده باشم چرا زمین خورده ام
رمان های دیگر ما:
نام رمان : یار عشق
نویسنده : آرام رحیم زاده
این رمان خلاصه ندارد.
اشک هیچگاه چشمان را زیبا نمی کند .
مامان هانیه بلند نمی شه …ماشاالا… فقط قد علم کرده واسه خوابیدن
پس فردا می خواد واسش خواستگار بیاد اونوقت گرفته خوابیده
تا اینو گفتم هانیه از جاش بلند شد و متعجب گفت:_چی گفتی ؟کی.
..؟کی می خواد بیاد خواستگاری من؟…
در حالی که سعی می کردم جلوی خندمو بگیرم خیلی خونسرد گفتم:_
پسر مش نفهم می دونی که…اوخخخخخخخ دیوونه دردم گرفت.
اوه اوه اوه بیشعور ملاجم درد گرفت فقط احترامشو نگه داشتم واِلا..
. خدا می دونه چه بلایی سرش نمی اوردم!
_نشستی خونه و منو مسخره می کنی دیگه؟
_اخه دلت خوشه ها ! وزیرلب ادامه دادم:اخه کی میاد تورو بگیره؟
_چیزی گفتی؟
صداشم مثل قورباغه است!با لبخند گفتم:آره گفتم بلند شو رخت
خواب ها رو جمع کنم…۲سال ازمن بزرگتری بعد من باید جاها رو جمع کنم!!!!والا!
_حرف اضافه موقوف.
-ایشششش
_ااا…بی تربیت یعنی چی جیش؟
قسمت دانلود
لینک های دانلود پاک شده است