دانلود رمان گردون
قسمتی از داستان :دانلود رمان گردون چشمان درشتش در میان دودهای آتشفشان میدرخشید و چهرهاش را خوفانگیز میساخت. خشمی بیسابقه در چهرهاش نمایان شده بود. تیز و برنده به چشمان آدرین* خیره گشته بود. آدرین نگاهی به او انداخت. همچون دیگررومیان توگایی* سپید بر تن داشت. آدرین پوزخندی زد. به راستی او همان پسر مهربان و خوشبیان پیشین بود؟ از میان لبهایی که در گذشته میعادگاه لبخند بود، غرشهای سهمگینی بیرون میآمد. صدای آدرین طنینانداز کوه وزوو* شد:
دانلود رمان گردون آدرین جوانی زخمخورده است. یک زخم نه، هزاران زخم بر روی قلبش خودنمایی
میکند؛ آن هم به جرم بیگناهیاش. او برای انتقام همراه دوستانش روانه سرزمین پارت میشود؛ چراکه
«خون پارتی» را مسبب دردهایش میداند؛ اما امان از بازی گردون که عاشقانه، دل و دین میرباید.
منابع:
دانشنامه اینترنتی ویکی پدیا
کتاب تاریخ ایران قبل از اسلام (ایران قدیم) نوشته حسن پیرنیا (مشیرالدوله)
گردون (به قلم فاطمه دشتی)
مقدمه:
جوانی نزد پروردگارش شکوه کرد:
«از چه ما در چرخ گردون پایینیم و مهتران بالا؟
از چه این سو ظلم و جور، آنجا جلال؟
از چه من خدمتگزار، او بینیاز؟
از چه من برده، او در مقام؟
از چه ما در ناامیدی ماندهایم؟
وز همه اُمّیدها دست شستهایم؟
پس چرا آنان نمیبینند مرا؟
و تو را، و یکی درمانده را؟
پس چرا آوارهی غمها بشد این سینهام؟
پس چرا دوستی یار حرام شد بر دلم؟
پس کجاست؟ کو مهر و عدل؟
پس چرا عاشقی را نبایستی بکرد؟»
جوان آهی بکشید و زبان باز کرد:
«از چه این دل خون بشد پروردگار؟
وان یکی دوست، جزایم را بداد؟
جزای نشناختنت ای کریم!
سزای او بود یا این حقیر؟»
پشیمان شد در دلش، لب گشود و گفت:
«ببخشم ای اهورا مزدای من!
دلم خون است ز این تبعیضها
پ
جلد دوم این رمان که در انجمن در حال تایپ است