دانلود رمان گذشته نگذشته
رمان: گذشته نگذشته
نویسنده: mahakbanoo1996
ژانر: عاشقانه- اجتماعی
ویراستار: Aster و سـحـر
در کل گذشته نگذشته!
قسمتی از متن رمان :
آهنگ قطع شده بود، منم از هپروتم پریدم بیرون. چشمهام رو آروم
باز کردم با دیدن چهرهی خستهی مامان جا خوردم. کی اومد تو اتاقم، متوجه نشدم!
– همینجوری زل زدی به من دختر، از کِیه دارم صدات میکنم،
– همینجوری زل زدی به من دختر، از کِیه دارم صدات میکنم،
فکر کردم واسه صدای زیادشه که نمیشنوی (اشارهای به لپ تاپم کرد) ولی دیدم نه خانوم کلا تو این دنیا سیر نمیکنه!
آب دهنم رو با زور پایین دادم، فکر کنم گلوم خشک شده و در
آب دهنم رو با زور پایین دادم، فکر کنم گلوم خشک شده و در
همین حال به چهرهی خستهی مامان لبخند بیجونی زدم.
– مهرنوش خل شدی مادر؟
– نه دارم فکر میکنم چقدر زیبایی، با اون همه سختی هنوزم مثل فرشتهها دیده میشی!
صدام خشدار بود خودمم خوب میدونستم، اما مادرم مهتاب همیشه تو چشمم زیبا بوده
– مهرنوش خل شدی مادر؟
– نه دارم فکر میکنم چقدر زیبایی، با اون همه سختی هنوزم مثل فرشتهها دیده میشی!
صدام خشدار بود خودمم خوب میدونستم، اما مادرم مهتاب همیشه تو چشمم زیبا بوده
و هست. زندگی ما یک بار نابود شده بود، حالا من از کل دنیا یه مهتاب رو داشتم، نباید خستگی از خودم نشون میدادم.
آینه رو گرفتم سمتش.
– ببین مامانم حقا که اسمت به خودت میاد، عین ماه میدرخشی.
– آره با این چروک و شکستگی!
آینه رو گرفتم سمتش.
– ببین مامانم حقا که اسمت به خودت میاد، عین ماه میدرخشی.
– آره با این چروک و شکستگی!
قسمت دانلود
منبع نگاه دانلود