معرفی رمان:
دانلود رمان کوتاه مشهور _ روایتی از زندگی خصوصی زنی سوپراستار که نقل محافل عمومی میشود، لحظاتی که زن رنجور قصه از سر میگذراند وحشتی بیامان از آیندهی سیاهش را برابر نگاهش نقش میزند که در انتهایش راهی به جز تباهی نیست.
دانلود رمان کوتاه مشهور
قسمتی از رمان:
باس نفرتانگیز را با روپوش تیرهی خودم تعویض کردم و به جانب سیما بازگشتم. به محض جا گرفتن در فضای امن اتومبیل سیگاری آتش زدم و عمیق پک گرفتم.
سیما نگاهی شماتتبار حوالهام کرد و با دلخوری به سخن آمد:
– کِی میخوای سر عقل بیای ساقی؟ زندگی تو زیر ذرهبینه، این رو درک میکنی دختر؟
اهمیتی نداشت؟ داشت. زمانی که تمامم را باخته بودم و شغلم نوید زیستن میبخشید.
سیگار را از پنجرهی دودی و نیمهباز اتومبیل به بیرون پرت کردم و خیرهی روبهرو شدم. رمان عاشقانه اگر به چنین ذلتی تن داده بودم برای فراموش کردن گذشتهام بود. گذشتهای که آرامشم را در کمال بیرحمی میبلعید.
– بهشون خبر دادی فردا رو نیستم؟
با نیمنگاهی به نیمرخم با صدای مرتعشی پاسخ داد:
– گفتم، قبول نکردن. میخوان کار رو به جشنواره برسونن ساقی. نمیتونیم باهاشون لج کنیم. میدونی که نصف پول دستمزدت رو پرداخت کردن و حتی نمیتونی نیمهی راه کنار بکشی.
به شدت نیازمند آتش زدن سیگاری دیگر بودم؛ اما با محتویات خاص! آنهایی که بهبود با سلیقه پیچیده و در جا سیگاری نقرهی جواهر نشانم جا داده بود.
– به جهنم، چه اهمیتی داره؟ پولشون رو برمیگردونم.
پلکهایش را با حرصی آشکار باز و بسته کرد و نگاه خستهاش را به پیش رو افکند. میتوانستم رنجشش را حس کنم اما سیما در تمام این سالها نه به عنوان مدیر برنامههایم که بیشتر دوستم بود. دختری همراه و همپا که اجازه نمیداد.
پیشنهاد میشود
دانلود داستان کوتاه قلمرو بیگانه
داستان کوتاه کدخدا | یگانه رضایی”یهدا”
داستان کوتاه نیلبک | یگانه رضایی” یهدا “