دانلود رمان چشمهایت ⭐️

خلاصه رمان:

دانلود رمان چشمهایت بی فایده بود…از زل زدن به بوم دست کشیدم وبه کنار پنجره رفتم…همون نیمه باز بودنشم میتونست بوی خاک بارون خورده رو به مشامم برسونه…باحسرت به قطره های ریزبارون که با سرکشی تمام به پنجره برخورد میکردن خیره شدم…اهی که کشیدم بخار محوی روی شیشه شدصدای داد بهنام تپش قلبموبالامی برد…انگشتمو بالا آووردم ویه قلب روی بخار کشیدم…بی اختیار لبخندی روی لبام اومد…شاید بهتربود یه تیرم وسطش میزدم…سرمای شیشه به انگشتام سرایت کردبازم صدای بلند بهنام…صدای نازک مامان که بالحن جیغ مانندی میگفت:

عجبه نیم ساعت دست از کثافت کاریات برداشتی…مگه به خاطربهاراین

دوروبرپیدات شه…سه ماهه خبری ازت نیس…کدوم گوری هستی؟

بهنام – چقد باید بگم خوشم نمیاد سیم جیمم کنی…

مامان – من مادرتم بهنام…کمترین حقم اینه بدونم بچه ام داره چه غلطی میکنه

صداش ضعیفترشده بود…این روزها کمترمی تونست دادوبیداد کنه

مسببش من بودم

دانلود رمان چشمهایت

 

دانلود رمان چشمهایت

 

هواروبه تاریکی بودوتصویرم توی شیشه منعکس میشد. به گودی زیرچشمام دستی کشیدم

صدای آرامبخش بابامثل همیشه بحثشونوتموم کرد

بابا – بروبالاباباجان حتما بهاربیدارشده

بعدم صدای قدم های پرعجله ومحکم بهنام که هرلحظه نزدیکترمیشد.مثل همیشه بدون در زدن دروبازکرد.

لبخندی محورولبام نشست،بدجوری دلتنگش بودم بااین حال نخواستم روموبرگردونم.

هم شونه ام ایستاد…تصویرش روی شیشه به رمان جدید  خوبی معلوم بود…یادروزایی افتادم که

ازسروکولش بالا میرفتم وچقد اون روزای دور رو دوست داشتم. 

به چشمام خیره شدم …خسته ترازهمیشه بودم ،انگار فکربه گذشته هم برای من تحلیل انرژی بود.

باصدایی که به خاطردادوبیدادکمی دورگه شده بود گفت:چطوری نیم وجبی؟

-خوبم.

بهنام – بعد سه ماه حقم نیس اینطوری استقبال کنی…

سرموبه سمتش گردوندم اونم نگاهشوازپنجره گرفت وبه چشمام خیره شد. برق چشماش

نشون ازفشاری بود که به خودش میاره. آروم دستای سردموآووردم بالاودور گردنش حلقه کردم

…سخت بود آخه قد من تاروی سینه اش هم نمیشد اما این 

 

پیشنهاد می‌شود

رمان اشک سورا | فاطمه حمید

رمان اِدمان | مریم شکیبائی

دانلود رمان سیگار نقره ای

دانلود رمان الماس سرخ

رمان بار دیگر تو

3.6/5 - (7 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2248 روز پیش

بازدید :8129 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:چشمهایت

نویسنده

نویسنده:VANIYA.b

ژانر

موضوع: عاشقانه

طراح

طراح:حسنا(هکرقلب)

تعداد صفحات

تعداد صفحات:150

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. Rahi-A گفت:

    سلام
    رمان زیبا با قلم شیوایی هست
    حتما بخونید

  2. pegah گفت:

    موضوعش جالب بود ولی یکم باید رو شخصیت بهار کار بشه به نظرم شخصیت یه فرد بیمار مثل بهار باید آرومتر باشه ولی تو رمان خیلی پرخاشگر بود اگه این یه مورد روش کار بشه عالی میشه❤️

افزودن نظر