خلاصه رمان :
دانلود رمان چراغ قرمز اکنون بعد از سالها دلیل این بی قراری های پشت چراغ قرمز را میفهمم…انگار تمام درد من عجله برای رسیدن به تو بود…!!از همان ابتدا ، از همان روز اول…و تو چه بهتر از من ترجمه کردی این قسمت گره خورده به پست تو و شیطنت های مرا..!!چه بهتر از من فهمیدی درد عاشقیم را و چه بهتر و دلنشین تر از من عاشق شدی..!ف راستی تو بگو!
نویسنده : رها بهرامی
تعداد صفحات : ۴۵۳
ژانر : #اجتماعی #عاشقانه
من بین اینهمه دل مشغولی و مسئولیت در خانواده کی عاشقی یاد گرفته بودم که حالا این چنین در مقابل اسطوره ی احساس زندگیم درس پس میدهم..!!؟
دست تکون دادمو پیچیدم تو کوچه پشتی..
دانلود رمان چراغ قرمز
تا رسیدم به ماشینم عین همیشه دورتادورشو یه نگاه انداختمو وقتی دیدم سالم سالمه با خیال راحت سوار شدم..
روشنش کردم و اول از همه کولرو زدم…
باد خنک که به صورتم خورد چشمامو بستمو رمان پایسی چند ثانیه سرمو به پشت صندلی تکیه دادم..
یه تیبای سفید خوشگل داشتم که همه ی زندگیم بود..عین بچه ی نداشتم دوسش داشتم..
صدای ضربه ی ارومی که به شیشه میخورد باعث شد چشمامو باز کنم…
مرد جوونی بود که طلبکار نگام میکرد..شیشه رو زدم پایین..
_بله؟!
_خانم نمیری؟!!؟میخوام پارک کنم..
_میرم..
بعد چند بار عقب جلو کردن ماشین از اونجا زدم بیرون..
باشگاه تو کوچه ای بود که کلی مطب دکتر توش بود و به خاطر همین همیشه ی خدا شلوغ بود و جا برای پارک قحط..
همین که از کوچه خارج شدم و وارد خیابون اصلی شدم پامو گذاشتم روی پدال گازو د برو که رفتیم..
عاااالی بوود عاااالی
اوایل زیاد جالب نبود اما از یک چهارم به بعد همه چی خوب بود مرسی بابت همه چی