معرفی رمان :
دانلود رمان پولتو به رخم نکش _ این رمان داستان زندگی دختریه به اسم ترانه که مشکلات زیادی توی زندگیش داره و هرچه قدر خودشو به درو دیوار میکوبه تا شرایط و تغییر بده نمیشه تا اینکه برادرش کلی بدهی بالا میاره و ترانه مجبور میشه که برخلاف میلش کارایی بکنه که اصلا ازش خوشش نمیاد در این بین سر راهش یه پسر مغرور و خودخواه قرار می گیره که دست تقدیر این دوتا رو همش روبه روی هم قرار میده تا اینکه یه روز اتفاقی می افته که هیچکس منتظرش نیست اما…
دانلود رمان پولتو به رخم نکش
قسمتی از کتاب:
دانلود رمان عاشقانه از ماشین پیاده شدم و با ذوقی که سعی می کردم پنهونش کنم کلید و توی در انداختم و بازش کردم.
خونه ما یه خونه قدیمی بود یه حیاط خیلی کوچولو داشت که یه حوض آبی رنگ دوازده در دوازده وسطش بود.
حمام و دستشویی هم توی حیاط بود چندتا پله میخورد یه ایوون داشت که روی نرده هاش گلدون گذاشته بودیم تا ظرافتشو بیشتر کنه.
درو باز کردم و وارد خونه شدم.
با عجله به سمت یخچال دویدم که با دیدن پارچ که روی سینک ظرفشوییه آه از نهادم بلند شد.
سریع در طبقه بالای یخچال که فریز بود و باز کردم و یه قالب یخ برداشتم.
با هولی به سمت سینک ظرفشویی رفتم و آب و روی قالب یخ باز کردم.
د باز شو لعنتی چرا عینه کنه چسبیدی بهش ای بابا حالا میدونه من عجله دارم!
صدای خش خشی که شنیدم باعث شد وحشت زده به سمت اپن برگردم که با دیدن ماهان که چندتا از پلاستیکارو جلوی آشپزخونه گذاشته بود.
قالب یخ از دستم توی ظرفشویی ول شد.
ماهان بی تفاوت روش و ازم گرفت و رفت بیرون.
با ناباوری به خریدا نگاه کردم باورم نمیشد نه این امکان نداشت.
پیشنهاد می شود
رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار) | الیف شریفی
سلام. خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز. یه چند تا نقد کوچولو دارم. اول اینکه سعی کنین غلط های املایی رو تصحیح کنین چون این از کیفیت کارتون کم میکنه. (عقدهای:اغدهای، ضرر:ظرر و…) و اینکه توی رمان سعی کردین که ترانه و بیتا خیلی دوستی قوی ای داشته باشن ولی هنگام سختی های ترانه بیتا هیچ نقشی نداشت، حتی قسمتی که سالگرد ازدواج بیتا و بهزاد بود ماهان گفت اونا میدونن چرا حضور نداری. اینجا به نظرم خیلی طبیعی تر میتونست بشه اگه بیتا یکم قوت قلب میداد و ترانه رو تنها نمیذاشت. نمیخوام بگم رمان بدی بود، اتفاقا رمان قشنگی بود ولی باید بعضی جاها بیشتر روش کار بشه. با آرزوی موفقیت برای نویسنده عزیز 🙂
رمان جالبی بود ولی زیادی از حد ترانه بدبخت بود کل رمان تو بدبختیش خلاصه میشد بازم دست نویسنده درد نکنه 🙂
عااااااااااااااااااااااااااااااااالی
خیلی قشنگ بود
من که لذت بردم
لطفن بهترین رمانی ک تا حالا خوندین رو بهم بگین….اگر ژانرشم بگین که دیگه عالیع
سلام ، به نظر من رمان های اگه گفتی من کیم ، دختری که من باشم ، بیمارستانی ها ، ذهن بیمار دل عاشق ، ارباب زاده مغرور من ، اشرافی شیطون بلا ، دختر بد پسر بد تر ، در همسایگی گودزیلا ، جنی ، و …. که یادم نمیاد 😅😂 عالین ، اگه خواستی برو بخونشون
سلام خدمت نویسندهی گلمون 🙂
یهسری نقد داشتم.
شخصیت پردازی مخصوصا شخصیت ماهان واقعا تکراری شده، یعنی من وقتی شخصیتش رو دیدم فکر کردم از اون رمانایی هستش که… خودتون میدونین، تکراری!
اتفاقات تکراری (کم) میفتاد ولی ایده خیلی خوب بود! از زندان رفتن سامان گرفته تا بیمارستان ترانه.
وضعیت ترانه و فلش بکهایی که از آینده میزدین باعث میشد خواننده رمان رو دنبال کنه، یعنی یهجور کشمکش و تعلیقی رو ایجاد میکرد.
یکمی مشکلات نگارشی و تایپی دیده میشد، اتفاقات غیر منتظرهای افتاد که رمان رو جذابتر کرد، مثلا ورود مهیار به داستان یا در اصل رابطهای که با ترانه به وجود اورد. قشنگ باورم شده بود دیگه ماهان بی ماهان!
اگه مشکلی داشت شخصیتپردازی هست، انتظار نداشتم ماهان یهو انقدر تغییر کنه، مهیار به این راحتی با مشکل ترانه کنار بیاد، و تکراری بودن خصوصیات ماهان، یا اینکه چرا ماهان به همین راحتی ترانه رو بیخیال شد؛ میتونه مثال باشه!
هر چی بیشتر جلو میرفتیم قلم نویسنده حرفهایتر میشد.
منتظر رمانهای بعدی شما هستم 🙂
رمان خیلی عالییییی ای بود، با فلش بک ها ک ب آینده، یا شاید زمان حال بهش بشه گفت میرفت، فقط منتظر بودم که سریع بفهمم چرا اونجوری شده. سردی و تهمت ها و ازدواجش با ماهان.
غلط املایی هم داشت ی جاهایی
اومم، ی چیزی ولی امیدوارم ناراحت نشین ، پشت هم و چفت شدن اتفاقا از نظره من مسخره بود، منظورم(جلوی ماشین اونا قرار گرفتن، ماهان طلبکار سامان بود، و اینکه پدرشو میشناخت)
خیلی خوشحالیم این رمان مد نظر شما بوده و تونستی جذبتون کنه
عالی بود حتما پیشنهاد میشه بخونید بعضی جاها خنده رولب و بعضی جاها اشک توی چشم میاورد
عالی بود
خوب بود هر چند یه ایرادهایی هم داشت ولی خوب بود