دانلود رمان پنجمین نفر اختصاصی یک رمان
خلاصه:
دانلود رمان پنجمین نفر اختصاصی یک رمان نیکا شخصیت اصلی داستان هست که یه شب که همراه جوونای خانواده تو یه ویلا تو شمال بودن , اتفاقات ترسناکی براشون می افته و اون تو اینه چیزی می بینه که هیچ وقت نمی تونه ازش جدا بشه و در همین اثنا توی دانشگاه با یه پسری آشنا می شه که حرکات مرموز و مشکوکی داره … پیشنهاد می کنم بقیه شو خودتون بخونید… پایان خوب
رمان های دیگر ما:
نام رمان : پنجمین نفر
نویسنده : هدیه . الف
مقدمه : دختر با تارهای موهای فرفری که از شالش بیرون زده بود
نگاهش رو به آسمون ابری و قرمز شب برفی دوخت زیر لب به پسر
قد بلندی که کنارش ایستاده بود گفت : یعنی چی من پنجمین نفرم ؟؟
پسر دستهای سرد و یخزده ی دختر رو بین دستهاش گرفت .. انگشتهاشو
فشار داد تا گرم بشن و فقط گفت : تو یکی از ما می شی ..
دختر بهت زده گفت : نه .. نمی خوام بشم ..
پسر لبخندی اطمینان بخش زد و گفت : شدی و اینو کم کم می فهمی ..
منم باید دیگه از پیشت برم …
لحظاتی بعد هنوز آسمون ابری بود و هوا سرد بود .. هنوز کوچه تاریک بود
و هنوز دونه های ریز برف می بارید ، هنوز لب های دختر از سرما به هم می خورد .. اما دیگه اون پسر اونجا نبود ….
قسمت دانلود
- لینک های دانلود پاک شده است
به نظرم خیلی بیش از حد تخیلی و غیرواقع گرایانه بود.نویسنده خیلی هندی بازیشو دراورده بود.همه عاشق شخصیت اصلی میشن.تمام شخصیتهای داستان شکست عشقی میخورن،خانواده هاشون خیلی راحت با همه چی کنار میان
اونقد ر که به ماجراهای عشقولانۀ دختره می پردازه به خود داستان اصلی توجهی نداره… واقعا مزخرفه… فیلم ترکیه …. دانلود نکنید
من که دوسش دارم
خیلی اخرش بد تموم میشه…. افتضاحههههههههه
عالیه.تخیلی ولی خیلی قشنگ و متفاوته.
یکی از بهترین رمان هاییه ک خوندم البته اخرش زیاد جالب تموم نمیشه. این رمانو واسه کسایی ک رمان تخیلی دوس ندارن پیشنهاد نمیکنم =|
آقا این چی بود واقن /: هر چی رمان ترسناک و تخیلیه برده زیر سوال
اقا یعنی چی چرا وقتی میخواین یع نظر بدین کله داستان رومیگین ?
من الان کل داستان رو فهمیدم ?
من الان آخری داستنم و فهمیدم آخرش افتضتحه چرا اخه 😂🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
رمان خوبی بود ولی نویسنده تموم فانتزی هاشو تو رمانش نوشته بود خانواده ها بیخیال بودن ولی در کل ممنون از نویسنده
به نظره من که رمانه خعلی خوبی بود هم ترسناک هم عاشقونه هم غمگین هم تخیلی وهم ذهنه خواننده هارو مشغوله خودش میکنه اما دلم میخواست آخره رمان اینجوری تموم نمیشد وهنوزادامه داشت منکه آخراش گریم در اومد😅😂بعضی شبام از فکره روحا تاریکیا اینام خوابم نمیبوردامیترسیدم ولی خعلی دوستش داشتم
خوبع
دقیقا
رمان تقریبا قشنگی بود. ولی خداوکیلی حالم از نیکا بهم میخورد. اصلا تکلیفش با خودش مشخص نبود. یا عاشق سامان بود، یا کاوه و یا سهیل. همرو با هم میخواست. فوق العاده شخصیت مزخرفی هستش نیکا.
رمان خیلی جالبی بود
فصل دوم هم داره اگه داره اسمش چیه؟
قشنگ بود ولی آخرش😐🤌