دانلود رمان پری دریایی ⭐️

خلاصه رمان :

دانلود رمان پری دریایی در پیچ وخم این دنیای پر از پستی بلندی پر از غم و شادی، به دور از هیاهو، مثل مار افعی چرا شد غم و اه مهمون لونه ما؟چرا نباید رحم کرد به آدم ها.چی شد اون مهر ومحبت دلها.چیکار کرد با ما این دنیا .از قدیم گفتند: خدا هیچ بشری  رو از عرش به فرش نرسونه،

ولی خدای بزرگ مارو بدجوری دچار این بحران کرد. از عرشی بزرگ به فرشی کهنه رسوند.

نمی دونم حکمت این اتفاقات، تاوان کدوم اشتباه بابام بود .

دل رحیمش، یا انسانیتش؟ یا این که مورد امتحان پروردگارقرار گرفتیم!… 

این سواله که تو این مدت هر لحظه مثل خوره افتاده به جونم، الان دو ماهه بابا سکته کرده

و یک گوشه افتاده و ما خونه ی خواهر بزرگم درنا، زندگی می کنیم

خونه ای نقلی که خود پدرم، سر جهیزیه به دختر بزرگش داده. چون شوهر خواهرم سامان،

فقط یک دانشجوی بی کس بود که عاشق خواهرم شد بابام هم که خیلی آدم مومن

و دل رحمیه با ازدواج و زندگی این دو جفت عاشق موافقت کرد، کمک کرد و این زندگی رو واسشون ساخت.

ولی از رسم بد روزگار بود یا سادگی بابام که با اعتماد کردن به یک دانشجوی ۲۵ ساله که

مدیر عامل شرکتش کرده بود، یک دانشجوی اس و پاس که جز پدر و مادر پیرش کسی رو نداشت،

دانلود رمان پری دریایی

دانلود رمان پری دریایی

 

دانلود رمان اجتماعی پری که به نام فرزاد همایون که مدت ها برای جلب اعتماد بابای بیچاره و ساده لوح من خودش رو خوب نشون داد .

چون پدر من پسری نداشت با جوان ها خیلی زود و راحت اوخت می گرفت

و این شرایط باعث شد تا آقا فرزاد به همین راحتی همه کاره شرکت بشه.

دامادمون سامان که تو شرکت کارها رو زیر نظر داشت بعد از گذشت چندین مدت،

چند باری به بابام تذکر داد… که این فرزاد یه کارهایی داره می کنه.

دست هایش رو دور شونه هایم حلقه زد و پیشونیم رو بوسید.

– خیلی بهترم دخترم، خدارو شکر. مامان از آشپزخونه اومد بیرون

– اوا… دریا، صدات کردم بیای کمکم ،نه این که بری بشینی پیش بابات!…

قربونش برم غر زد و برگشت داخل آشپزخونه.

بابا لبخندی مهربان به روم پاشید.

– برو دخترم کمک مامانت، اونم بنده خدا خیلی زحمت می کشه و خسته می شه. 

رفتم تو آشپزخونه مامان و که مشغول کشیدن غذا بود از پشت بغلش کردم. قربون مامان گلم بشم من… چرا این قدر خودتو خسته می کنی؟ کمی هم کارها ت رو به من بسپار .

در قابلمه رو گذاشت و برگشت طرفم

نه دختر گلم، تو هم درس و دانشگاهداری…خواهرتم به خاطر مخارج ما که به دوششون افتاده، خودش و اذیت می کنه. یه جوری باید از این تنگنا در بیایم.

گونه ی سفید و لاغرش رو بوسیدم

– خدا بزرگه مامان، بالاخره این روزا هم تموم می شه.

 

لینک دانلود رمان به درخواست نویسنده برداشته شد

 

 

پیشنهاد می شود

رمان بهاران بی باران | roro nei30

رمان کآریزمآ | Senator

رمان هوایی هوایت زمینی | غزل نارویی

3.4/5 - (15 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1813 روز پیش

بازدید :12910 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان: پری دریایی

نویسنده

نویسنده:فرشاد لوزعی

ژانر

موضوع:عاشقانه ، اجتماعی

طراح

طراح:بهار قربانی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:360



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 4 )


  1. پگاه گفت:

    خیلی مزخرف بود من که تا نصفه بیشتر نتونستم بخونم.
    اول اینکه خیلی غلط املایی داشت
    دوم اینکه داستانش بچگانه و مزخرف و تکراری بود….طبق معمول یک همسایگی و عشق افلاطونی و زیبایی مثال نزدنی دختر غصه و پسر پولدارِ مغرور
    سوم اینکه دختر داستان با یکی از شخصیت ها بینشون صیغه خواهر برادری خونده میشه!!!!!!!! اصلا همچین صیغه ای وجود نداره
    عقد اخوت هست که اون هم پسر با پسر پیمان برادری میبندن
    خلاصه که خیلی ضعیف بود…

  2. 😐 گفت:

    نظر تو باعث شد من از خوندش منصرف شم 😁

  3. A گفت:

    چه نظر فوق العاده ای😐😂
    منم از خوندنش منصرف کرد

  4. نیل..! گفت:

    اسم رمان جذبم کرد ولی با دیدن نظر پگاه خانوم پشیمون شدم از خوندنش😂

افزودن نظر