دانلود رمان نفوذ ناپذیر ⭐️

خلاصه ی رمان:

دانلود رمان نفوذ ناپذیر رائیکا کردانی(kardani)سروان دوم دایره ی جنایی پلیس دختری نفوذناپذیر و جدی اما با قلبی مهربان است،اما به خاطر شخصیت بیرونی وی بسیاری او را نشناخته اند رائیکا ماموریت میگیرد برای متوقف ساختن یک گروه قاچاق انسان به این گروه وارد شود ودر این راه باید…

صفحه ی اول رمان:

روژان گفت:رائیکا تروخدا…
همونجور که مقنعه ام رو درست میکردم،با لحن جدی و همیشگیم

گفتم:روژان الکی بحث نکن،من خوشم نمیاد برم اینجورجاها

…تولد شمسی و قمری و میلادیشون رو هی جشن میگیرن

،من که نمیگم تو نرو،برو خوش باشی اما من نمیام….
با زاری گفت:تو دلم مونده برای یک بار هم که شده تو رو به دوستام نشون بدم…
-پس موضوع اینه؟عزیز من مجبور نیستی جار بزنی خواهر من پلیسه…

دانلود رمان نفوذ ناپذیر

دانلود رمان نفوذ ناپذیر از Sea daughteR اختصاصی یک رمان

 

مطمئن بودم که نگفته….یک دروغ کاملا بچگانه بود….میدونست کار من رو نباید به کسی بگه!
گفت:حالا که گفتم،رائیکا یک رحمی کن…ها؟
کش چادرم رو درست کردم و همونجور که به سمت در ورودی میرفتم گفتم:خوش بگذره،خداحافظ…
داد زد:چرا دلت نمیسوزه،دختره ی سنگدل…
لبخند کوچولویی زدم و زود جمعش کردم…رمان پلیسی سوار پژو ۲۰۶مشکیم شدم و به سمت اداره راه افتادم…
تو پارکینگ وقتی که میخواستم پیاده بشم،زمزمه کردم:شروع شد…
تا پیاده شدم،سرباز ها ادای احترام کردن…من اگه نخوام اینا رو زمین پا بزنن باید کی رو ببینم؟
سر کوچیکی تکون دادم و آزادشون کردم و مصمم به سمت اداره قدم برداشتم…
یک قدم یک قدم صدای پاها بلند میشد…یک راست به سمت دفتر

سرهنگ رفتم،اجازه ی ورود که صادر شد اینبار من بودم که ادای احترام کردم…
سرهنگ سر تکون داد و گفت:خوش آمدید سروان،بفرمایید…
روی صندلی نشستم و گفتم:خسته نباشید…موفق شدیم

پاتوق نگار رو پیدا کنیم،ملقب به نگار سه کله…واسطه ی ورود دخترها به باند بزرگشون…
سرهنگ سر تکون داد و گفت:متشکرم،روی نقشه ای دارم

فکر میکنم،ساعت پنج جلسه برقرار میشه…
بلند شدم و گفتم:وظیفمون بود،موفق باشید،با اجازه…
لبخندی زد و گفت:بفرمایید…

 

رمان های پر مخاطب انجمن ما:

 رمان دَردْمآن | افسانه نوروزی

رمان زیباتر از گل | elahe.an

5/5 - (1 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 2885 روز پیش

بازدید :3383 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. :@ گفت:

    جل الملق، سروان دوم؟! مگه داریم؟! مگه میشه؟! :/
    از خلاصش معلومه چه آش شلم شوربایی قراره تحویل خواننده بده، وای به احوال اینکه رمانش خونده هم بشه!
    بعضی از نویسنده ها علنا فقط الکی اسم در کردن، مثل همین نویسنده که چنین سوتی عظیمی!! برای این نویسنده واقعا جالبه
    یعنی سرچ زدن انقدر سخت بوده که حتی نرفته درجه های صحیح افسرا رو یاد بگیره؟

  2. پری گفت:

    واقعا رمان زیبایی هست خیلی خیلی زیباست

افزودن نظر