خلاصه:
دانلود رمان نرو این راه رفتن نیست ماندانا خسته و دل شکسته از کانادا برگشته و دو سه روزی در منزل مهراد.. پسر خاله مادربزرگش.. اقامت داره. اتفاقات گذشته اش زندگی آینده اش را دگرگون کرده و…
اجاره بدن بهشون نشون بدید. مال اون خانمها که از آشناهاتون بودن.
– آخ! خوب شد گفتی. بنده خداها خیلی وقتِ سپردن به من. یادم رفته بود.
سپس رو به مهراد گفت:
– آقا فقط اون به درد شما میخوره. یه مورد هست
که اونها هم میخواستن موقت اجاره بدن، برای همین
تا حالا اجاره نرفته و من هم فراموش کردم رمان اجتماعی همچه موردی هست.
البته دلیل دیگهش هم اینه که پول لازمن، کل اجاره شیش ماهُ همون اول یه جا میخوان.
مهراد خوشحال از آنکه برخلاف انتظارش از این بنگاه کوچک دست
خالی بیرون نخواهد رفت، بلافاصله بدون پرس و جوی بیشتر پذیرفت.
– آقا فقط اون به درد شما میخوره. یه مورد هست
دانلود رمان نرو این راه رفتن نیست
که اونها هم میخواستن موقت اجاره بدن، برای همین
تا حالا اجاره نرفته و من هم فراموش کردم همچه موردی هست.
البته دلیل دیگهش هم اینه که پول لازمن، کل اجاره شیش ماهُ همون اول یه جا میخوان.
از شدت ناراحتی و ناچاری خودمو محکم پرت کردم رو تخت. رمان عاشقانه خیلی کلافه ام… اصلاً سردرگمم…! احساس می کنم دیگه نمی تونم مثل قبل بشم… هدفام پوچ شد… یعنی زندگیم رفته رو هوا!! به هیچ جا تعلق ندارم… به قول معروف… از همه جا رونده شدم…!!
پوووفی کشیدم… هنوز تو شوک اتفاقاتی ام که به سرم اومده… پوزخندی زدم به تمام آرزوهام…!! هه هه…!! کی فکرشو می کرد… من!!… یه بچه مثبت خرخون… جزء نفرات اول کنکور…! فقط یه قدم تا موفقیت… تا رسیدن به اون آرزوی چندین و چند ساله ام… فاصله بود. چرا همه چی خراب شد؟؟ وای!!… وقتی اون ذوق و شوقمو موقع قبولیم تو رشته مورد علاقه ام، یعنی داروسازی… یادم میاد… دلم به حال خودم می سوزه؟؟ تازه داشتم معنی زندگی رو حس می کردم…!!
درسته خونواده خوبی داشتم… اما هیچ وقت معنی شادی و سر زندگی رو لمس نکردم. اونم فقط به خاطر رفتارای پدرم بود. خونوادمون اون موقع… شش نفر بود… البته منهای دو تا خواهرم که ازدواج کرده بودند. چه ازدواجی؟؟ همش به خاطر پول و چشم و هم چشمی های پدر و مادرم صورت گرفت!
یلدا… خواهر بزرگم… که عاشق تحصیل بود… به اجبار با یه پسر سی ساله ازدواج کرد… فقط برای اینکه پسر صمیمی ترین دوست پدرم بود!! بعد از چند ماه رفتند دوبی.
پیشنهاد میشود
رمان خال مشکیِ دلدار | گندم سرحدی (نفس.س)
رمان پراگما | زینب رستمی (سارا)
دانلود رمان درخشش ماه در سایه انتقام