خلاصه :
دانلود رمان من عاشقم یا تو دختر خبرنگاری که برای رسیدن به اون چه آرزوهاشه سخت تلاش می کنه و از نامزدش غافل می شه .تا اینکه یک روز برای مصاحبه با یک تاجر معروف فرستاده میشه ، معین صدرا مرد مغرور با گذشته ی پر ازرمز و رازی که نه تنها آینده ی خودش بلکه آینده ی سوگل و نامزدش رو هم دست خوش تغییرات میکنه .
قسمتی از رمان :
انگشت هامو در هم میپیچم ؛
هیجان داشتم ، برای اولین استقلال کاری رمان جدید که به عهده ام گذاشته بودن .
باورم نمیشد ، هم خوشحال بودم و هم از استرس دست و پام یخ زده بود .
رویای باورنکردنی بود ، من برای مصاحبه با یکی از تاجر های بزرگ ایران اومده بودم .
با معین صدرا ، کسی که آوازه ی موفقیتش این روز ها تیتر هر روزنامه و خبرگزاری بود .
دانلود رمان من عاشقم یا تو
نگاه زیرزیرکانه ای به اطراف میندازم ، همه جا از تمیزی برق میزنه ؛
دیزاینش انقدر شیک و قشنگه که برای من مثل رویا میمونه .
نیشگونی از کنار پام میگیرم و به خودم تشر میزنم :
-ندید بدید بازی ممنوع.
تشر میزنم اما به خودم حق میدم ، کی میتونست رمان عاشقانه چشم هاشو روی اون همه جمال و جبروت ببنده ؟
اون هم منی که برای رسیدن به این جا انقدر تلاش کردم .
بالاخره ، بعد از کلی معطلی منشی جناب صدرا از جا بلند میشه و خطاب به من میگه :
-دنبالم بیاین خانم فرهد .
از جا بلند میشم ، کیفم رو ، روی شونم میندازم و پرونده ی موفقیت های جناب صدرا رو هم به دست میگیرم .
دیگه وقت بچه بازی و شیطنت نیست ، با جدیت تمام دنبال منشی میرم ،
صدای تق تق پاشنه های کفشم بهم اعتماد به نفس و قدرت میده .
پیشنهاد میشود
رمان روشنتر از آفتاب | سروش۷۳
دانلود رمان سلطنت گیسو (جلد اول)
لینک دانلود پاک شده است
با تشکر از نویسنده عزیز…
شما قلم خوب و روانی دارید اما راستش رو بخواید داستانتون برام خسته کننده بود یه جورایی آبکی یا بهتر بگم نپخته اتفاقایی میافته که خیلی بچگانس دوست داشتم بدونم آخرش چی میشه و تا آخر خوندم اما وقتی به تهش رسیدم حس کردم پوچ پوچ .. نمی خوام انتقادم زننده باشه اما میگم چون قلم شیوایی دارید و می تونید بهتر از این بنویسید حتی خیلی عالی تر با موضوعی جدیدتر. شخصیت دختر داستان زیادی ساده و احمق بود نمی دونم چرا حس بدی بهم می داد قرار نیست آدما همیشه انقدر احمق باشن. ته داستان و دلیل اون انتقام مسخره بود و اصلا منطقی به نظر نمی اومد این همه آدم بیمار روانی که توی داستانت بود قلب داستانت رو سرد میکرد که درک شدنسش واقعا سخت بود اما معین داستانت که نمیدونم چرا حس خنثایی بهش داشتم و به نظرم رسید با اینکه کاراکتر اصلی داستانم بود اما هیچ به بیان احساسش اهمیت دادی منتظورم کار کردن بیشتر روی شخصیتش بود و اما سروش داستان که حس خوبی بهش داشتم و از طرفی گاهی وقتا ازش ناامید میشدم. می دونی نویسنده عزیز حضور یه شخصیت محکم و استوار توی داستانت با کلامی قاطع و محکم و قلبی که پس همه اقتدارش پر از حس خوب باشه و بشه روش حساب کرد کم بود…
امیدوارم از انتقادم ناراحت نشی اما به عنوان خواننده ی رمانت وظیفه داشتم نظرم رو بگم شاید برای نوشته های بعدیت مفید و کارساز باشه.
موفق باشی عزیزم .یا حق
این رمان رو دوست داشتم. سارگل عزیز رمان های قشنگی دارن. رمان جدیدشون خاطره سازی رو هم بخونید;)
برا اولین بار میگم خیلی این داستان رمانت مزخرف بود خیلی زیاد بدجور آخرشو خراب کردی من اصلا فکرشو نمیکردم اخرش دوباره مثله اول میشه
در کل بگم حالم بد شد از این رمانت
من تمام رماناتو دوست به نظرم عالین مخصوصا رمان اولتو که حرف نداشت فوق العاده بود رمان دومتم عالی بود
ولی این رمانت اصلا خوب نبود خیلی اینجا معینو بد نشون دادی حسم میگفت اخرش سوگل با معینه
خیلی بد زد اخرش به حالم
و اینکه رمانت خیلی سرد و غیر واقعی بود
یا داشت عذاب میکشید یا انتقام یا حسرت یا بی قرار
در کل بگم و تمام… بدترین رمانی بود که خوندم یعنی دلم میخواست بشینم گریه کنم هنوزم باورم نمیشه خداییش
ولی اینو قلبا میگم تمام رمانات عالی بودن فاخر
جز این رمانت که خیلی بد بود به نظرم
بازم مرسی متشکرم دمت گرم
هر چی باشه برای رمانتون زحمت کشیدید
امیدوارم همیشه موفق باشید