خلاصه رمان:
دانلود رمان من به تو دل دادم روایتگر داستان زندگی دختری به اسم پونه که برای پر کردن وقتش مسیولیت نگهداری و پرستاری یک دختر بچه رو به عهده میگیره و وارد خونه اونها میشه. پدر اون بچه ازش میخواد که برای اینکه گناهی بینشون نباشه و خلافی نکرده باشند تا وقتی اونجا هست، بینشون صیغه خونده بشه
مامان راضی دستتون درد نکنه خیلی خوشمزه بود. افتادین تو زحمت.
مامان راضی: نگو این حرفارو دختر. من نگرانتم. خودت که اصلا به فکر نیستی.
اون سه تا بچه بیگناه باید غذا بهشون برسه ولی تو نه حواست به خودته و نه اون طفل معصوم ها.
نمی تونم مامان راضی وگرنه فکر کردید خودم خیلی راضیم.
مامان راضی: پونه جان مواظب باش. بار سنگینی داری، بزار به سلامتی بزاریش زمین.
وااای مامان راضی شما خیلی مهربونید، خوش به حال مهشید. مامانِ منم….
گریه ام گرفت و راضیه خانم بغلم نشست و شروع کرد به حرف زدن
و گفت: دختر گلم گریه نکن حالت بد میشه ها.
مامان راضی دلم گرفته مگه من چیکار کرده بودم؟
اونا من رو ولم کردن و دلم خوش بود به آراز که اونم….
مامان راضی دلم هوای ستارمو کرده ولی آراز نمیزاره برم ببینمش.
خسته ام مامان راضی. دلم یک خواب طولانی می خواد.
مامان راضی: پونه زنگ بزنم شیوا بیاد پیشت؟
دانلود رمان من به تو دل دادم
رمان عاشقانه دل به تو نه مادر جون، لازم نیست. فقط یکم سر درد دارم. میرم بالا ی کم استراحت می کنم، خوب می شم.
مامان راضی: باشه دخترم مواظب خودت باش و نزار اتفاقی بیافته.
خدافظ مامان راضی.
مامان راضی: خدافظ. برو به سلامت.
از خونش بیرون زدم و رفتم طبقه بالا. بالارفتن از پله برام سخت بود.
ده دقیقه طول کشید تا برسم به خونه خودم.
خونه ای که ۴ ماه بود شده بود پناهگاهم. مأمن تنهاییم.
خدایا میشه زندگیم درست بشه!!
دلم هوای آرازمو کرده. دلم تنگ ستاره است. میشه دوباره برگردم پیششون.
وارد خونه شدم.
من ۴ ماه پیش که همه چیز تموم شد اومدم اینجا.
بچه ها برام پیداش کردند و شدم همسایه مامان راضی.
زنی که قرار بود یک روزی بشه مادر زن آرازِ من و حالا شده
همسایه زنی که جای دخترش رو گرفت. اون خیلی مهربونه و هوامو داره.
یک خونه کوچیک با دو تا خواب و یک سالن کوچیک و یک آشپرخونه اپن.
انصافا خونه خوبیه برای منِ تنها و بی کس.
پدرام و رضا خیلی اصرار کردن برم خونشون ولی دلم راضی نشد.
بالاخره اوناهم زن و زندگی داشتن و رفتن من درست نبود.
به عادت هر روزم رفتم سراغ سیستم و شروع کردم عکسای خانوادگیمون رو ببینم.
دوران خوشیم خیلی زود تموم شد. دلم برای ارازم تنگ شده بود.
مرد من کجایی؟ کجایی که نامردی کردی در حقم!! نامردی!
فکرم رفت به اون موقع ها، همون روزای اولی که آراز رو دیدم و عاشق اون مرد جذاب و خوش صدا شدم.
ریحانه تو طرف رو میشناسی؟
پیشنهاد می شود
دانلود رمان ماه را در آغوش بگیر
رمان مودیت | زهرا صالحی (تابان)
رمان کافه اسپرسو | مریم علیخانی
سلام
اول اینکه خلاصش هیچ ربطی به داستان نداشت
اما قشنگ بود
این همه خانوم بودن پونه قابل ستایشه
اما خب شخصیتها پرحرف بودن و کاش اراز یکم سنگینتر قربون صدقه پونه میرفت ‘پونه جونم’ خیلی سبک بود.
و اینکه کمی با زندگی واقعی تفاوت داشت اینکه پونه راحت قبول کرد صیغه بشه و کارهای سبک اراز و روابط زیادی صمیمی پونه با پدرام و امید و…
اما درکل جز رمانهای قشنگی بود که خوندم
متشکرم
خیلی مصنوعی و کلیشه ای بود داستان به طرز بدی کوکانه و رویایی بود …مگه امکان داره کسی پشتتو خالی کنه و بهت نامردی کنه بعد با خاطرات خوش باشی اجازه ندی کسی بهش بی احترامی کن ،مرد سی و سه تو قربون صدقه هاش میگه پونه جونی دلت میاد …واقعا متاسفم که رمان نوشتن شده تفریح و هرکسی دو جمله مینویسه فک میکنه دیگه نویسنده شده و میتونه رمان بنویسه
سلام
با وجود اینکه یک قسمتهایی از رمان خیلی مسخره بود و حال به هم زن می شد ولی در کل رمان زیبایی بود
عالی بود ولی یه جاهایی مسخره بود یه جاهایی رویایی و…
ولی بازم میگم عالیییییییییییییییییی بود??????
اصلا چطور میشه یه نفر به دو روز نکشیده از یکی انقدر خوشش بیاد بگه دوسش دارم !!!!!بسیار کودکانه بود
به نظرم پونه یکم زیادی ابراز احساسات میکنه حالا چه به اراز چه ستاره چه برادراش.بعدم اینکه وقتی اراز برگشت خیلی زودم اونو بخشید انگار نه انگار ۶،۷سال اونو با سه تا بچه ول کرده رفته با زن قبلیش و حالا برگشته.نکته دیگم اینکه دیگه زیادی پونه دست به خیر نیست؟؟یکم غیر عادیه….اما در کل بد نبود خانم اسحاقی اما برای شما که دیگه رمان به چاپ میرسونید جای پیشرفت داره ..خسته نباشید❤
سپاسگذارم از نویسنده عزیز ولی سعی کنید رمانیو که مینویسید با زندگی واقعی مطابقت داشته باشه موضوع خوبیو انتخاب کردید اما داستان خیلی کلیشه داشت همش قربون صدقه های اراز بود درسته که همه نویسنده ها شخیت مرد و بسیار سنگین و مغرور جا میزنند و همه رمانا مثل هم شده و البته تکراری ولی این یکی خیلی سبک بود و تو ذوق میزد در کل موضوع خوبی بود ولی قلم خوبی به کار نرفته بود امیدوارم تجربه شه واسه رمانای بعدیتون
واقعا خیلی ابکی بود .
اصلا نتونستم هیچکدوم از شخصیت های رمان رو بپذیرم و اتفاقات رو درک کنم .
شخصیت ها خیلی لوس بودند .
حس میکنم یه بچه دوازده ساله اینو نوشته . تو رمان یا یکی داشت ازدواج میکرد یا یکی حامله بود.
واقعا درک نمیکنم چطور بعضیا به این رمان میگن عالی مثل اینکه اصلا رمان های قوی و پربار تا حالا نخوندین . لطفاً واسه وقتتون ارزش قائل بشید و رمان های نویسنده های خوب مثل خانم آرام رضایی ، هما پور اصفهانی و زهرا ارجمند نیا رو بخونید .
نویسنده های محترم هم لطف کنن یه چهارتا کلاس نویسندگی برن ، چهارتا کتاب خوب از نویسنده های بزرگ بخونن تا اینجوری رمانشون نظرات منفی دریافت نکنه .