خلاصه :
دانلود رمان ما با همه فرق داریم آقا ۵ تا دختر داریم یکی از یکی شیطون تر و شلوغ تر و درس خون تر این درسخونو راست میگم تا حالا پایین ترین معدلی که گرفتن۲۱/۱۹ بوده ببین دیگه با چه عجوبه هایی طرفیم اینا از اوناشن که همیشه جواب تو آستینن ، خلاصه کنم هف خط روزگار که میگن اینان هیچ نقطه مشترکی تو رابطشون ندارن اما با هم دوستنو به شدت پشت همن
تلاش میکنن که تو زندگی همیشه با هم تو یه راستا باشن و پله های ترقی رو با هم طی بکشن ، اهم اهم ، ببخشید خط رو خط شد ، منظورم این بود که با هم طی کنن
حالا میریم که داشته باشیم ۵ دخی شیطون و ….
خودم بهش حق العمل «اشاره به حق السکوت» دادم که درو باز نکنه
نامرد هم از توبره میخوره هم از آخور
مگه دستم بهش نرسه از وسط به ۱۶ قسمت نا مساوی تقسیمش میکنم
اصن مگه قرار نبود تو بیرون از خونه بخوابی سرویسمو نخریدی سرویسمم کردی
حالا ام پرو پرو اومدی تو ؟بزنم دک و
اومدم ادامه بدم پرید وسط حرفم
حافظ-واای سرم رفت نفست نرفت ، خو عزیزم بزا بخوابم قول میدم فردا برات بخرم
دید که چیزی نمیگم جلو صورتم بشکن زد اومد بهم دست بزنه
سریع گفتم : جلو نیا
حافظ- چرا؟
-بس که حرف میزنی سرم رفت ، رمان عاشقانه اومده بودم خیر اموات عمه نداشته سکینه خانم ،
همسایه مامان بزرگ دوستم برم دس به آب یه احوال پرسی کنم بیام
هی حرف زدی
الان انقد شدیده نمی تونم تکون بخورم.
دانلود رمان ما با همه فرق داریم
حافظ-اوه اوه بیا برو الان به گند میکشیمون .
مامان-زهرا ، زهرا
-اه ، مامان به مولا جمعه اس، سر جدت بزا کپه مرگمونو بزاریم و یه پام از تخت افتاد بیرون
مامان-میدونم واسه همین صدات کردم دخترم.
-یعنی چی؟
مامان-هیچی صدات کردم بگم جمعه اس با خیال راحت بخواب .
با بیچارگی تمام داشتم نگاش میکردم که رمان طنز با یه لبخند پر شیطنت از در اتاق رفت بیرون
( پ ن ، انتظار داشتی از دیوار اتاق بره بیرون )
به ، ندای درون ، خوش برگشتی داداش ، کجا بودی یه چند وقتی بود نبودی ،
هر غلطی دلمون می خواست میکردیم عذاب وجدانم نداشتیم
(دیگه دیدم چوب خطت پر شده اینه که برگشتم یه ذره متحولت کنم دوباره برم )
آهان من که دیگه خوابم نمیبره اینم از عوارض مادر شیطون داشتنه
بهتره یه کم از خودم بگم : من زهرا خاوری تک دختر خانواده خاوری هستم . یه برادر ۶ سال از خودم بزرگتر دارم به اسم حافظ و یه برادر ۷ سال از خودم کوچیکتر دارم به اسم حامد
یه مامان شیطون ۳۸ ساله ، یه بابای مهربون ۴۷ ساله که برای من مثل دو تا دوست میمونن
پیشنهاد میشود
رمان فراخوانده شده | فاطمه زهرا محمودی
عالی بود بااینکه سرکار بودم همش میخندیدم فق! نلد دومش کی میاد؟؟؟
سلام
خیلی خیلی رمان قشنگ و خنده دار بود کی جلد دوم میزارین؟
سلام هر زمان که تایپ رمان تمم مبشه برای دانلود رمان قرار میگره
سلام خیلی رمان زیبایی بود من رمان های طنز زیادی خوندم و میتونم بگم این جزو قشنگترین هاش بود و حسابی منو خندوند و البته بعضی از جاهاش حالا خیلی کم شوخی های نا به جا بود ولی در کل عالی بود بی صبرانه منتظر جلد دوم رمام زیباتون هستم
رمان قشنگی بود..
جلد دومش کی میاد؟؟
توروخدا جلد دومشو بزارین خیلی منتظرشم😭
جلد دومش متاسفانه هنوز منتشر نشده
سلام، چطور میشه رمان رو دانلود کرد؟؟
لطفا یا تو اینجا بگزارید یام نه تو تلگرام نگزارید چون برای بعضی ها باز نمیشه جایی که میزاریم را بگوئید . خیلی رمان قشنگی بود 👌👍
شما نویسندهاش هستید؟
سلام خسته نباشید جلد دومش کی میاد
کی منتشر میشه