خلاصه :
دانلود رمان ماهی _ داستان دختر لالی است که با توجه به شرایطش و مشکلاتی که در زندگی دارد سعی میکند مانند آدمهای عادی زندگی کند و عاشق شود!
این رمان اختصاصی سایت یک رمان است.
قسمتی از رمان :
چای خوشرنگی برای خودم ریختم و کنار سفره نشستم.
– صبح بخیر خانم خانما.
لبخندی به بابا زدم و با حرکات اشاره تشکر کردم
مثل تمام این ۲۰ سال، مامان بعد آماده کردن صبحانه به مدرسه رفته بود و بابا هم با عجله چای داغش رو هورتی کشید و با خداحافظی کوتاهی رفت.
به ساعت نگاه کردم، هنوز یک ساعت وقت داشتم. سفره رو جمع کردم و بعد شستن ظرفها به اتاقم برگشتم تا حاضر شم.
هوا بارونی بود، بافت یشمی رنگم رو با شلوار مشکی تنم کردم.
دانلود رمان ماهی
جلوی آینه وایسادم، لبخند غمگینی به خودم زدم و شال سبزم رو سرم گذاشتم. بعد از برداشتن کیفم به حیاط رفتم و مثل هر روز مشغول آب دادن به گلها شدم.
ساعت ۱۰ با متینا قرار داشتم و هنوز نیم ساعت فرصت داشتم، رمان عاشقانه اما میترسیدم ترافیک نذاره به موقع برسم، شیرآب رو بستم و بعد به طرف کافهای که متینا گفته بود راه افتادم.
رنوی زرشکی رنگم رو نزدیکیهای کافه پارک کردم. از دور متینا رو دیدم و به طرفش رفتم.
خواستم غافلگیرش کنم که کیفم به یهجا گیر کرد و زمین خوردم.
متینا با هین بلندی برگشت و سریع به طرفم اومد
هم خجالت میکشیدم و هم خنده نمیذاشت سرم رو بلند کنم.
– خاک تو سرت کنن ماهیِ الاغ، کوری آخه؟! پاشو آبرو برام نذاشتی.
پیشنهاد می شود
رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار) | الیف شریفی
رمان هوایی هوایت زمینی | غزل نارویی
رمان پایان روزهای تلخ | fatemeh_i
نمیشه بهش گفت رمان…
خوب نبود.نویسنده خیلی سرسری از همه چیز گذشت هیچ جذابیتی نداشت.