خلاصه رمان :
دانلود رمان قمار ارزوها در این داستان می خوانیم، سرگذشت دختری را که وسیله معامله پدرش می شود واورا، آرزوهایش وعشقش را نادیده می گیرند.اون دخترک، دلش می شکند.پدرش. نیستی وتباهی مادر وبرادر آن دخترک بی نوا از دست کارهای بد وتوهین آمیز پدرشان، کافر آبادی بی انتهاست وزجری جگر سوز. برادر دخترک قربانی می شود واو از داشتن برادر وبعد مادر که پر پر می شود از داغ فرزندش محروم می کند. از عشقش، عشق خواستنی اش دور می ماند. بی حرمتی، ضرب وشتم، توهین وتحقیر، تن دادن به هر کاری می شود ارمغان زندگی اجباری اولیه وبعدها پس از مشقات بسیار عشق دیرینش را می بیند. اتفاقهایی، مابین زندگی نحس وشوم اولش وزندگی سراسر عشق دومش را می خوانیم.
چه ساده وحیف می شود، کسی را که به زور در آغوش بی مرامی می اندازند. ومرگ تدریجی را احساس می کند. زندگی برایش، بد رقم می خورد. درست زمانی که فکر می کند به تمام آمال وآرزوهایش می رسد، تمام زندگی اش به فنا می رود. وارد جایی می شود، یا بهتر بگویم به زور، واردش می کنند که دیو پست وبی عاطفه گی بالای سر تمام احساسش وخوشبختیهایش ایستاده است.
او را پرت می کند به ته چاه عمیق بدبیاری. در این بختی که بالاجبار برایش رقم می خورد، او نقشی ندارد. فقط نقشش باختن است. نقشی که برایش در نظر گرفتند. او می بازد. بازیچه یک بازی کثیف می شود. فروخته می شود واسیر دست نابکاران عالم می شود. ترس ولرز ارمغان زندگی پر از کینه اش می شود. لحظه ای را که برای بار آخر عشق دیرینش را میبیند به خاطر میآورد. ماندگارترین تصویر زندگی اش همان است. او با همان تصویر هم عاشقانه زندگی می کند در ذهنش. همیشه، لحظات خوش ومانایش جلوی دیدگانش است.
دانلود رمان قمار آرزوها
دانلود رمان عاشقانه قمار ارزوها روایتگرخاطره بازی می کندو آتش کینه اش روز به روز افزونتر میشود،نسبت به کسانی که به کام بدبختی کشیدندنش. همیشه تصویر عشقش جلوی قاب چشمانش می ماند. اما، در کنار او بودن یه حباب بزرگ می شود وبا تلنگری می ترکد.
یه خونه گرم وصمیمی به خاطر وجود مادر داشتیم. من با مادرم وامیر برادرم لحظات خوبی رو داشتم، پر از عشق ودوست داشتن. پدرم، اکثر اوقات خونه نبود ووقتی هم که میومد، حال درستی نداشت.
اوایل بهترین پدر دنیا بود واز همه چیز برامون فراهم می کرد. زندگی رو روال وخوبی داشتیم با عشق واحساس فراوون. تا اینکه به خاطر نقطه ضعف شدید پدرم که رفیق بازی بود، زندگی ما از این رو به اون رو شد. افتاد دردام اعتیاد. نا گفته نماند، خودش اول از همه مقصر بود. سستی ولغزش عامل اصلی بدبختی اش شد.
بعدها اعتیاد شدیدتری پیدا کرد ویا دیر میومد یا وقتی هم که میومد، نعشه وخمار بود. با اعصابی داغون ولحنی تند مادرمو آزار میداد. هیچوقت امیر برادرم بازی کودکانه رو با پدر تجربه نکرد. نه پارکی نه سینمایی، هیچی.همیشه براش خوبی بابا عقده بود.
امیر ده ساله شده بود ومن پانزده سالم بیشتر نبود. عاطفه عمیقی بین ما شکل گرفته بود وجونمون رو برای هم میدادیم. زندگی تکراری، آدمای تکراری، دیدن قیافه وتحمل آزار وبد دهنیاش، برامون همچون فیلم تکراری وخسته کننده ای شده بود. (همه چی عادی میشه، چه تلخ وچه خوش). این جمله ای بود که هزار بار از زبون مادر شنیدم.
اما، ای کاش این عادت با حسرت همراه نشه. مادرم محبوبه، محبوبترین کس زندگی ام بود.همیشه سر، گوش نکردن به بابا ونپوشیدن لباسای ناجور وآرایش مفتضح دعوا داشتن. ازش بیزار بود ودوری میکرد. اتاق گناه پدرم جدا بود وبزمای شبونه، بزن وبرقص وکشیدن مواد همه تو اون اتاق فساد انجام میشد. مادرم با خودش تو یه اتاق حبس می کرد تا چشممون به اون نا نجیبا
پیشنهاد میشود:
دانلود رمان ماندن یا رفتن ( جلد دوم به یادت بیاور)
من این رمان رو قبلا خوندم
رمان بسیار زیبایی هست…با آرزو موفقیت برای نویسنده عزیز🙂💜💫
لحظه به لحظه این رمان پر از حس خوب بود.