معرفی رمان:
دانلود رمان قلب مشکی _ صبا سالهاست بیخیال گذشتهاش، سخت برای رسیدن به اهدافش تلاش کرده و زندگی آرامی دارد؛ هرچند که این آرامش ماندگار نیست! همهچیز با یک دزدی شروع میشود، البته نه دزدی مال و اموال! بلکه دزدیدنِ دنیا؛ دوستِ صبا. او دوستش را به حال خود رها نخواهد کرد. همین میشود که به دنبال پیدا کردنش و اطمینان از سلامتش، به همراه دوستش پریا پا در راهِ خطرناکی میگذارند؛ مسیر مملو از خطرهای فروان که در این مسیر، افراد زیادی درگیر شده و حقایق برملا خواهند شد. حقیقتهایی که شاید بر روی قلب مشکی صبا تأثیر بگذارند؛ صبایی که سالهاست از اتفاقات دور و اطرافش غافل مانده!
دانلود رمان قلب مشکی
قسمتی از رمان:
سالن تاریک بود و مهمونها رو اصلاً نمیشد دید؛ چون توی تاریکترین نقطهی سالن بودن و نور روی ما زوم شده بود. من و پری هم پشت دنیز قایم شده بودیم. یارو پشت میکروفن گفت:
– خب با کدومشون شروع کنیم؟
دنیز رو صدا زد و جلو رفت. یکی از اون مردها با نقاب عجیبی که زده بود پیش یارو رفت و چیزی بهش گفت. نگهبانها دنیز رو گرفتن.
دنیز: دخترا از آشناییتون خوشحال شدم.
بغض توی صداش بدجور داغونم کرد، نوبت ما شد.
من این یارو رو میشناختم. خودش بود. دانلود رمان عاشقانه قلب مشکی شروین، همون خلافکار روانی.
شروین: دونفر موندن. بیاید جلو.
تکون نخوردیم که نگهبان از پشت هلمون داد. نور روی ما زوم شد. تونستم بهتر اطراف رو ببینم. یه قسمت از سالن تو تاریکی فرو رفته بود. انگار شخص مهمی اونجا بود.
شروین: اوم؛ دو تا دوست. چه جالب!
نگاهی به کاغذ جلوش انداخت و لب زد:
– پریا و صبا.
پری: اسم ما رو از کجا میدونی؟
پیشنهاد میشود
رمان مروارید الوان | ریحانه السادات خسروی
دانلود رمان سلطنت گیسو جلد دوم
چجوری میشه دانلود کرد رمان رو؟؟
پی دی اف مشکل داره
اصلا گزینه ای واسه دان نداره
سلام گزینه دانلود pdf پایین صفحه هست دوست عزیز.
لینکش هم مشکلی نداره
چجوری خریداری کنم کتاب نمیشه😔
عالی
لینک دانلود نداره..
لینک دانلودش کو خب🚶♀️
سلام
تعدادی رمان ها به درخواست نویسنده و محتواشون از سایت پاک شده
اونایی که لینک دانلودش رو میخواید تو مشخصات قسمت پایین نوشته
من نمیدونم چرا این دوستان دنبال لینک دانلودن
دانلود فایل پی دی اف رو که میزنی برات بارگیری میکنی من همه رمان هارو اینطوری گرفتم فقط کافیه برنامه پی دی اف رو نصب کنی از فروشگاه play بعد دیگه میتونی تمام رمان هارو بگیری وبخونی…
**حاوی اسپویل**
اتفاقات داستان باید بهتر و با جزئیات بیشتر و بیان زیباتری گفته میشد یهو از جای داستان پرت میشدی یه جای دیگه و اینکه شخصیتها مبهم بودن و من زیاد نشناختمشون و در لحظه ی اخر اگر امیر مجروح میشد بهتر نبود که صبا قدر زندگیش رو بدونه و به زندگی برگرده؟ هوم؟!