دانلود رمان قلبم را بوسید
خلاصه رمان:
دانلود رمان قلبم را بوسید اسمم آساره ست… زیبا مثل ستاره های آسمون. من دختری از روستایی هستم که رسم دارن دختران نه ساله شان را به راحتی به عقد دیگران در بیارن. من یتیمی هستم در دست های عموی بزرگم. بازیچه طمع اونم. اما چی بگم که سرنوشت منو به یه جاده رسوند… پیشنهاد می شود
رمان تصویر یک رویا | رویا نظافت کاربر انجمن یک رمان
صفحه ی اول رمان: با چشم هایی خیره و پر از اشک به صدای ساز
و دهل گوش میدادم. صدای هلهله و کل کشیدن توی کوچه های خاکی و باریک
روستا کر کننده بود. سرود های محلی و دسته جمعی می خوندن و بوی دود اسفند
تا توی حیاط خونه ما می پیچید… نفسم رو با صدا بیرون دادم و منتظر ایستادم
تا زن عمو لچک قرمز و پولک دار رو روی صورتم مرتب کنه. از زیر اون تور قرمز
چشمم به قاب عکس پدرم افتاد. قابی که با ربان سیاه مزین شده بود.آخ اقاجون
خدا رحمتت کنه. خیلی خوب بودی. الان اگه بودی این سر انجام من نبود. من
امسال تازه به سن تکلیف رسیده بودم. اما داشتن به زور عروسم می کردن.
آب دهنم رو با گره قورت دادم و یاد مرد درشت اندام سبیل از بنا گوش در رفته
و ایلیاتی افتادم که من رو به عنوان همسر سوم خودش می خواست عقد کنه
و من هم قرار بود به اونو بچه هاش خدمت کنم . شدم بازیچه دست عموی نامرد
و پول دوستم و یه مرد عشایر بل هوس… -آساره پاشو زن عامو…
دیگه می خوان ببرنت… پیشنهاد می شود
لینک دانلود پاک شده است
باز نمیکنه اررور میده
عالی عالی خیلی قشنگ بود ممنون خانوم سلیمانی با این قلم زیبایتان❤️
زیبا بود ممنون از لیدی سلیمانی