دانلود رمان قرار نبود ⭐️

داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دو سال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکور… مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش (عزیزجون) زندگی میکنه.خواهر بزرگش هم ازدواج کرده . ترسا آرزو داره که بره کانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتوسا(خواهر ترسا)ب ه خارج داشته تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه که ترسا رو بفرسته کانادا،

به همین خاطر همین ترسا و دوستاش سعی دارند با همفکری هم راه حلی برای راضی کردن

پدر ترسا پیدا کنند که موفق هم میشند ولی برای عملی شدن این راه حل یه سری اتفاقاتی میفته

و شخصی وارد زندگی ترسا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنه، …

 

دانلود رمان قرار نبود

 

دانلود رمان قرار نبود اختصاصی یک رمان

 

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم

و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می شد

و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم.

بالاخره دستم خورد به گوشیم.

چنگش زدم وکشیدمش زیر پتو. یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم.

صدا خفه شد. نمی دونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم

. دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شد. ساعت چند بود؟ هفت صبح.

لعنتی! خوابم می یومد دیشب تا صبح داشتم چت می کردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم.

این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مرض

پیشنهاد می شود

رمان عشق مبارز من | مریم سالاری 

رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی

4.1/5 - (31 امتیاز)

منتشر شده توسط :نفیس در 2924 روز پیش

بازدید :20487 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:قرار نبود

نویسنده

نویسنده:هما پور اصفهانی

ژانر

موضوع:عاشقانه, اجتماعی ،همخونه ای

طراح

طراح:فرزانه رجبی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:600



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 11 )


  1. لیلا گفت:

    خیلی خوب بود عالی مثل بقیه کارهای خانم پور اصفهانی

  2. اعظم گفت:

    سلام وقت بخیر چرا من هر کاری میکنم نمی تونم رمان قرارنبود را دانلود کنم ممنوم میشم راهنمایی کنید

  3. غزل نارویی گفت:

    متاسفانه این همه تعریف که از این رمان شنیدم زیاد درست نبود.
    گاهی خیلی از قسمت های این رمان واقعا واقعا قشنگ بود اما..
    من زیاد دوسش نداشتم.
    شایدم چون این همه ازش تعریف شده از روی حسادت اینو میگم.
    نمیدونم

  4. غزل نارویی گفت:

    حرفی ندارم.

  5. یه دوست گفت:

    سلام بر نویسنده.
    خیلی دلم می خواد باهاتون حرف بزنم و اینو بگم:
    رمانتون اصلا قشنگ نیست. نمی دونم چطور اینقدر طرفدار پیدا کرده.
    اولندش: اعلاعم نگارشیش اصلا اصلا رعایت نشده. یعنی نویسنده بلد نیست بنویسه.
    دوم: موضوعش بی نهایت کلیشه ایه.
    سوم: آخرش خیلی مزخرف تموم شده. خیلی سر سری. آخه نوئیسنده ی عزیز من! یهو ابراز علاقه کرده و پریده بغلش دیگه غیر از این من کلمه ای پیدا نمی کنم بگم.(!)
    چهارم: بعضی از اتفاقات داستان بسی بچه گانه و لوس بود.ترسا از آمپول می ترسه قبول. لباس خارجکی رو که هیچ کس نمی تونه به قول اون فروشنده هه بپوشه ترسا تونست بپوشه اندازشم بود! بابا مدلینگ! بابا خوشتیپ! بابا زیبای خفته آرتان.
    آخه من به شما نوسنده عزیز چی بگم؟
    تو دنیا همچین آدمی وجود داره؟ با همچین کارایی. آره داره فقط انگار من و آدم های دیگه بد بختیم. نه؟ شما تو فضا سیر می کنی؟ چرا ما توی دنیای واقعی یه دونه از این خوشگلا رو نمی بینیم؟ آخه چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بعدشم: نویسنده ی گله من عزیزه من!(همه چیز….همه چیز…رابطه و…اینا نیست نویسنده جانم.) این مواردی که توی رمانه. زبونش از خوشحالی بند اومده بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این جمله نا پسند و نا شایسته. شاید رمانتون بین نوجوان ها خیلی طرفدار داشته باشه ولی اینو بدونید من شما رو نمی بخشم .چرا؟
    چون من تا یک ماه افسردگی گرفته بودم.
    به خاطر شما نویسنده های اینجوری که همه شخصیتاشون آسمونی اند،من چشمای مشکی خوشگلم و موهای فر فریه نازم رو نا دیده گرفتم. فقط به خاطر اینکه احساس می کردم اگه این همه رمان شخصیت هاشون خوشگلن،حتما نوینده هاشو.نم به همین اندازه خوشگلن. پس من یه بد بختم. فقط به خاطر اینکه از اون لباس هایی که ترسا تنش کرد رو نمی تئونم بپوشم چون بعضی ها،خیلی ها قدشون مثل مدلینگا نیست،مثلا ۱۵۵یا۱۶۰چه اشکالی داره؟ یعنی اینا رو دیگه کسی نباید بخواد؟ اون موقع من بچه بودم و نوجوون بودم اما هنوز یادمه چه ضربه ای خوردم. شما نویسنده خوبی نیستید.خیلی خوبید قلمتون خوبه ولی غیر عادی و تخیلاتی می نویسید. آزمایشه لا الله … خدا!!! فقط به این دلیل این رمان رو خوندم: می خواستم بدونم این همه تعریف می کنن از این رمان چطوریه. و از روی حسادت هم نمی گم چون رمان گناهکارم زیاد تعریف داشت وقتی خوندم پشیمون نشدم.

  6. khakhs گفت:

    درست میگین خانم پور اصفهانی زیادی از شخصیتاش تعریف میکنه
    ولی متن رماناش بی نظیرند

  7. maral گفت:

    دوست عزیزی ک از رمان گله مند بودی..حرفای شما درست هست اما تا حدودی..اگر این رمان به مزاج شما خوش نیومده این برمیگرده به نظر شخصی هر انسان وقطعا سلیقه ها متفاوت هست.اگر قصد داری رمانی بخونی که علائم نگارشی به نحو احسنت رعایت بشه بهت رمان کوری،هدیه،راز،بوف کور و..دیگر رمان های چاپی رو معرفی میکنم چراکه رمان های الکترونیکی بیشتر به سبب تفریح و گذراندن اوقات فراغت هست که نوشته میشن و زاده تخیل نویسنده هستن( حق توهین نداریم!)پس از رمانی که بخاطرش فقط چند مگ اینترنت مصرف کردی چنین انتظاری رو نداشته باش!وچه خوب که گفتم -چند مگ-رمانی که فقط تا این اندازه خرج بدست آوردنش کردی نباید به هیچ وجه ارزش افسردگی و ناراحتی شمارو داشته باشه.عزیزِمن این مسائل برمیگردن به کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس که لازمه ی شخصیت هر انسانی هست و باتوجه به علم روانشناختی باید حتما به درون خودت رجوع کرده ومشکلت رو بررسی بکنی .شما زمانی کتاب میخونی که از پس زندگی خودت براومده باشی وقصد داشته باشی که به زندگی دیگران بپردازی و بیشتر با عقاید و نوع زندگی دیگران آشنا بشی..البته این تجربه تلخ حتما درس خوبی به شما و عقایدتون داده..
    با آرزوی بهترین ها و اعتماد به نفس کافی برای شما دوست عزیز♡

  8. شادی گفت:

    باید بگم این رمان ارزش یکبار خوندنو داره ولی باور نمیکنم که اینهمه تعریف به خاطر یه موضوع کاملا تکراری باشه و خیلی جاها این رمان کاملا غیر منطقی بود و رمانی به زیبایی حصار تنهایی من معروف نباشه واقعا ادم خجالت میکشه از نویسنده هایی که انقدر قلم قوی دارن انقدر زیبا مینویسن ولی رمانهایی تکراری با موضوعی بچه کانه معروف میشن و اون رمان ها معروف نیستن و این خیلی منو اذیت میکنه هر کسی که این رمانو خیلیییی دوست داره صد در صد یه بچست چون این رمان معمولی بود

  9. نیلوفر گفت:

    این رمان عالی بود من خیلی خوشم امد واقعا بعضی نظرها همه روی حسادت و عقده درونیه !! ولی چرا از این که از خوندن یک کتاب فقط به خاطر زیبایی شخصیت صدمه دیدی از بی اعتماد به نفسی خودته

  10. پژواک گفت:

    اینجور که خطاب به بقیه نظر میدی معلومه تو عمرت همین یک کتاب رو دستتون گرفتی.

  11. سارا گفت:

    خیلی رمان قشنگی بود

افزودن نظر