خلاصه رمان:
دانلود رمان فرقه سیاه _ سیاهی از در و دیوار شهر سرازیر است؛ جنازههای عجیب از پسِ یک قاتل زنجیرهای به جا مانده است. پیروان شیطان در پی گرفتن جان و قربانی کردن بیگناهاناند و نیروهای پلیس برای مقابله با «شیطان بزرگ» گِرد هم میآیند. در وانفسای قتل، مرگ و خون؛ سروان امیر حسینی برگزیده میشود تا برای رستاخیز نابودی بین آنها نفوذ کند و پی به ماهیت سردستهی رداپوشها ببرد.
دانلود رمان فرقه سیاه
قسمتی از رمان:
دانلود رمان ترسناک فرقه سیاه _ دختر بدون این که پشت سرش رو نگاه کنه با سرعت فرار میکرد.
صورتش خون آلود بود و گونه سمت راستش پاره شده بود و خونریزی میکرد. چند مرد که رادای قرمز به تن داشتن و هر کدوم یه چاقو تو دستشون بود به دنبالش میدوییدن، دختر هراسان وارد یک راهرو شد.
راهرویی تاریک که توسط یک لامپ زرد رنگ کوچیک کمی روشن بود و اطراف راهرو چهار در وجود داشت.
دختر عاجزانه دستگیره درها رو یکی یکی پایین میکشید اما قفل بودن، صدای پای رادا پوشها نزدیکتر شد.
دختر به انتهای راهرو نگاه کرد بنبست بود، عاجزانه دستگیره اخرین در رو پایین کشید و در باز شد.
با خوشحالی سریع وارد اتاق شد و در رو بست، اتاق تاریک بود و چیزی مشخص نبود.
صدای قدم رادا پوش ها از داخل راهرو به وضوح شنیده میشد، مدتی گذشت و دیگه هیچ صدایی شنیده نمیشد.
***
وارد اداره شدم و به سمت دفتر رفتم، در دفتر رو باز کردم و به میز خالی امیر نگاه کردم، طبق معمول هنوز نیومده بود.
همیشه عادت داشت دیر سرکار بیاد. لباس فرمم رو پوشیدم و پشت میزم نشستم، میخواستم پرونده های قبلی رو چک کنم که یه سرباز در زد وارد شد.
پیشنهاد میشود
دانلود رمان سومین دختر وارث (جلد دوم حلقه جادویی)
سلام نویسنده عزیز به عنوان اولین رومانتون خوب بود با اینکه نقص زیاد داشت. رمانی نبود که جذبم کنه من خیلی رمان های ترسناک و هیجانی یا خیلی رمانهایی ک موضوعش شبیه برای شما بود خوندم و اونها بیشتر جذبم کردند.
یادمه یه جایی خوندم کسی ک رمانی مینویسه یا نمایشنامه یا فیلمنامه مینویسه بعد اتمام کارشون حتما حتما خودشون رمانی ک نوشتن رو بخونن البته از دید شخص بیرون یعنی مخاطب،حتما میتونین نقصهاتون رو پیدا کنید.
سلام
به نظرم باید نقص های که در رمان موجوده را بگید صرف گفتن ناقص هست رمان یا مشکل داره نمیشه باید همراه مواردی که مگید باشه انتقاد
سلام نویسنده ی عزیز خدا قوت رمانتون قشنگ بود اما یه سری نقص داشت که تو رمانهای بعدی برطرفش کنید جذاب تر ازین هم میشه یک اینکه خون روی اون قمه توسط انسان قابل فهم نبود که خون واقعی نیس ولی اون فرقه اجنه داشتن, دو اینکه همه با دیدن جن ها و یا ضربه ها توسط نیروی نامرئی راحت و بی ترس مواجه میشدن در حالیکه در واقعیت امر عادی ای نیست! سه اینکه خسرو تو یه قسمت سوخت توی آتش ولی چطور باز زنده شد و برگشت؟ چهارم هم جای توضیح بیشتر داشت ولی خلاصه نوشته شده بود, پنجم افرادی که از اجنه استفاده میکنن به قطع یقین میدونی جن ها ازنیت و افکار و گذشته انسان آگاهن پس چطور متوجه نفوذی بودن امیر نشدن؟ عضوگیری فرقه های شیطان پرستی مراحل خاص داره مثل اینکه باید همون اول خون بنوشن و… ان شاالله با تحقیق درباره ی اجنه و فرقه های شیطان پرستی رمان های زیباتری بنویسی و موفق باشی چون قلم زیبایی داری❤ میتونی همین رمان هم ادامه بدی با این مضمون که محمد دعوت سحرو قبول میکنه و متوجه میشه سحر حالت عادی نداره و شکمش برجسته شده و بعد مشخص شه که خسرو بند آخرو از کتاب خونده و شیطان احضار شده و سحر از اون بارداره…. با آرزوی موفقیت
جالب بود
در اینده مطمئنن نویسنده خوبی خواهی شد چون از بچگی بهش علاقه داشتی
رمان باحالی بود قسمت دومش هم الان داره نوشته میشه تو اینستاگرام نویسنده پارت هاشو دیدم😍
سلام رمانت متوسط بود… من خیلی رمان میخونم این رمان قشنگ بود جوری که تا تموم نشد نتونستم از پاش بلند بشم
ولی یه چیزای غیر عادی هم داشت
مثلا چجوری طرف بهترین یارش یا همکارش میمیره ولی اصلا عین خیالش نیست و فقط میگه آدم خوبی بود؟
بعد اجنه یا خود شیطان چجوری متوجه نفوذی بودن امیر نشده بودن؟ اگه این موارد و رعایت کنی رمان بعدیت عالی میشه
رمان نسبتا جالبی بود
یه سری نقصها داشت اونم به خاطر اینکه اولین نوشتته میشه چشم پوشی کرد
مثن خیلی از کلمه واو استفاده کردی تو جایی که نیازی نبود. میتونستی نقطه بذاری دوباره جملتو ادامه بدی
به فرض مثال نوشته بودی«از ماشین پیاده شدیم و یک ماشین با این مشخصات تو پارکینگ پارک شده بود و توجه نکردم و وارد اداره شدم و…»
«از ماشین پیاده شدیم.یک ماشین با این مشخصات تو پارکینگ پارک شده بود.توجه نکردمو وارده اداره شدم..»
توجه به این جزئیات نوشتت رو جذاب تر میکنه.
من خیلی خوشم اومد از رمانتون مطمئنا تویسنده ی بسیار موفقی میشید و رمانای بعدیتونم فوق العاده تر میشه❤👌
درود وقت بخیر .داستانی که توی ذهنت بوده جالب و پر کششه کاش وقتی روی کاغذ مینویشتی به تخیلت بیشتر پرو بال میدادی اونوقت فوق العاده میشد .حالا نمیدونم این رمان فرقه سیاه جلد دوم داره یانه ؟من خودم گاهی مینویسم و خیلی هم کتاب میخونم در زانرهای مختلف همینطور فیلم سریال تماشا میکنم تو بعضی بخشا نتونستی حس رو انتقال بدی مثلا اون قسمتی که همکار پلیس رو تو بیمارستان میکشن نتونست اون حس غم رو منتقل کنه و با کفتن یک دیالوگ تمام شد .داستان جالبی داره ارزوی موفقیت