خلاصه:
دانلود رمان فرار از جهنم یکبار برای همیشه باید از این توفیق اجباری فرار میکرد…شاید اگر تنها نبود اگر آواره غربت نبود اگر پشتش به حمایتهای نیما گرم نبود هیچ وقت زندگی تو اون جهنم تلخو تحمل نمیکرد.آوینا تنها که شد مجبور شددر به در دنبال یه راه فرار گشت اما جز یه فرصت طلایی تو زندگیش رقم نخورد.
اون فرصت بله گفتن به مرد زخم خورده و عاشقی بود که بعد از سالها دوری به جهنمی برگشت که آوینا منتظر فرار از اون بود.
بله گفتن به سامانِ سرد و تلخ راه فرار نبود که هیچ بلکه کلید تلخیای زیادی رو زد…پایان خوش
قسمتی از داستان
نگاهش کردم… مهربون بود بی مرز.
بی شک مهربونیاشو از آفرین جون وام گرفته بود اونم مثل نوه بینظیرش صبور بود و خواستنی…
سرمو روی شونه هاش گذاشتم تا دل گرم بشم از هجوم حمایتهای بی دریغش.
شاید اگر این موجود خارق العاده کنارم نبود یک روزم هوای نفس گیر قصرو تحمل نمیکردم.
دانلود رمان فرار از جهنم
-دلم از الان برای آفرین جون تنگ شد.
-شش ماه بسش نبود آویزون پیر زن شدی حالا چی بگم خلبان دور بزنه؟
تک خنده ام میون صدای مهمان دار گم شد… پارازیت که نمینداخت یه کمی حال و هوام با مزه پرونیای نیما عوض
میشد
مسافرین محترم لطفا کمربندهای خود را بسته و صندلی رمان ترسناک خود را به حالت عمودی برگردانید.
-حیف شد رسیدیم.
نشنیده گرفت حرفمو تو صندلیش کاملا چرخید و قبل از حرکت من دست برد و کمربند با کمی چاشنی اخم و لودگی
بست.
-همینه دیگه تا یکی بالا سرت باشه دم به ثانیه کارای شخصیتو انجام بده جمع که نمیکنی خودتو … بذار پام برسه خونه
پشت گوشتم دیدی منم دیدی.
تو دلم کنار مهربونیاش پره امینت بود وهمین وابستگیه عمیق نمیذاشت به یه روز نبودش فکر کنه.