دانلود رمان غیر معمولی

دانلود رمان غیر معمولی

 

دانلود رمان غیر معمولی

 

 

 

خلاصه:

دانلود رمان غیر معمولی پشت در وایساده بودم و صداشونو می شنیدم… -دیگه درست نیست با هم توی یه خونه باشن به هر حال نامحرمن دیگه! چند ثانیه سکوت شد و بعد مامان گفت: -حرف شما درسته حاج آقا ولی خوب چیکار کنیم؟ نمیشه که پسرمونو از خونه بیرون کنیم که! درست هم نیست به مریم حرفی بزنیم.

رمان های دیگر ما:

بغض کردم… چقدر فرق بود بین پسرمون گفتن و مریم گفتنشون…

ناشکر نبودم، به هر حال این خانواده به من لطف کرده بودن

که از پرورشگاه بیرونم اورده بودن… اما بعضی وقتا که حرف می شد

خیلی زیاد دلم می گرفت… دلم می گرفت از فرقی که ناخواسته بین

من و احسان میذاشتن. دست خودشون نبود، می دیدم همه ی

تلاششون رو می کنن تا بین ما فرق نذارن اما خوب… بعضی وقتا یه چیزایی دست خود آدم نیست دیگه…

-مریم که اصلا فکرشو نکن خانم! تا الان هم اگر حرفی نبوده به

خاطر سرباز بودن احسان بود. از این به بعدشو باید یه فکری بکنیم.

بحث من و تو نیست که حتی اگه بحث حرف مردم هم بود می زدم

تو دهنشون… ولی بحث ایمانشونه. دختر و پسر نامحرم مثل پنبه و آتیشن…

حرف شما درسته حاج آقا ولی خوب چیکار کنیم؟ نمیشه

که پسرمونو از خونه بیرون کنیم که! درست هم نیست به مریم حرفی بزنیم.

بغض کردم… چقدر فرق بود بین پسرمون گفتن و مریم گفتنشون…

ناشکر نبودم، به هر حال این خانواده به من لطف کرده بودن

که از پرورشگاه بیرونم اورده بودن… اما بعضی وقتا که حرف می شد

خیلی زیاد دلم می گرفت… دلم می گرفت از فرقی که ناخواسته

بین من و احسان میذاشتن. دست خودشون نبود، می دیدم همه ی

تلاششون رو می کنن تا بین ما فرق نذارن اما خوب… بعضی وقتا یه چیزایی دست خود آدم نیست دیگه در

منبع : سایت نودهشتیا

4/5 - (2 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 2487 روز پیش

بازدید :7642 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:غیر معمولی

نویسنده

نویسنده:star_69

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:۳۰۰

اندروید

دانلود فایل apk

فایل جاوا

دانلود فایل جاوا



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 6 )


  1. سمیرا گفت:

    موضوع جالبی داشت فقط خیلی طولانی بود و بعضی وقتا من چند صفحه میزدم جلو تا به جاهای جذابش برسم

  2. مریم گفت:

    رمان زیبا و آموزنده بود.

  3. لیلا گفت:

    لطفا پی دی اف هم قرار بدین تا بتونیم بخونیم

  4. آزیتا 🌷 گفت:

    خیلی خوب و جالب بود دست طلا

  5. شمیم گفت:

    نمیشه بگی یه رمان قشنگ و خوبه،خیلی از وقایع ذهنی بودن و زیاد با عقل جور در نمیومد برای همین داستان رو خوب در نیاورده بود.بحث محرم و نامحرم بودن بچه هایی که به سرپرستی گرفته میشن واقعا پرت بود یا اینکه دایی و پدرش رو بغل نکرده یا همش با روسری تو خونه بوده اصلا با عقل جور در نمیومد برای همین وسطش ولش کردم.امبدوارم نویسنده داستان با وقایع اجتماعی جور تر بشه و بتونه یک داستان که تخیلی بودن کمتر باسه بنویسه،خسته نباشید

افزودن نظر