خلاصه:
دانلود رمان عصر یخبندان _ نیل دانشجوی رشته ادبیات است و در حال نوشتن رمانی به نام عصر یخبندان و در حمایت از قربانیان اسید پاشی. او که تا کنون زندگی روزمرهای همراه با مادرش داشته؛ با ازدواج دوباره ی مادرش وارد ماجراهایی میشود که خودش به تنهایی نمیتواند از پس آنها بربیاید.
برترین رمان اجتماعی انجمن یک رمان BNY
این رمان جدید اختصاصی سایت یک رمان است.
مقدمه:
بالاخره روزی میرسد که یخهای این خانهی منجمد، ذوب میشوند و گرمای آغوش تویی، مرا از یخبندان درونم به گرمایی لبریز از آرامش هدایت میکند…! و من بهتر از هر انسانی میدانم که بعد از آنکه تمام شهر، طردم کردند، تویی میآیی که شبیه هیچ کس نیست!
دانلود رمان عصر یخبندان
قسمتی از رمان:
آفتابِ جان سوز و داغ دومین فصل سال چشمانم را وادار به بسته شدن میکند. رمان عاشقانه کاش یکی پیدا شود و به این خورشید بگوید انقدر با نگاه پر ترحمت دل ما را نلرزان! خسته و بیرمق راه طولانی کوچه را طی میکنم.
نگاهم به نگاه دختر بچهای گره میخورد که شبیه کودکیهایم است. کودکیهایم با همان پیراهن و شلوارک صورتی که بستنی قیفی در دستش در حال آب شدن است.
آن طرفتر کنار خانهی شمسی خانم اینها، چند زن مسن و سالخورده، روی زیراندازی نشسته و مشغول حرف زدن و سبزی پاک کردن بودند. کاش من هم سن آنها بودم و ز غوغای جهان فارغ! اصلا کاش به خوابی سیصد ساله فرو بروم!
کولهام روی شانه، سنگینی میکند؛ از گرمای زیاد، تنم یخ میزند! از برخورد خورشید به صورتم، مغزم منجمد میشود!
پیشنهاد می شود
رمان اسمش رو سام گذاشتم (جلد دوم رمان فرزند خاموش) | Fatemeh.M
رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی
این رمان رو خیلی دوست داشتم، نثر دلنشینی داشت و موضوع جذابی
موفق باشی فاطمه خانمِ گل❤
تبریک عرض می کنم فاطمه جان بابت روی صفحه اومدن رمان بی نهایت زیبات!
خیلی عبرت آموز بود و پر از دیالوگای واقعا جذاب و ماندگار! یکی از بهترین رمان های اجتماعی ای بود که خوندم و به همه خوندش رو توصیه میکنم. قلم روان و داستان پرکشش، چیزیه که باعث میشه که یه لحظه هم این رمان رو رها نکنید!
خوشبختانه بنده سعادت داشتم این رمان بسیار زیبا و پخته با قلم توانگر و معجزه آسا، توصیفهای کامل و دیالوگهای تفکر برانگیز و آموزنده، نثر روان و قابل فهم و داستان پر از معما و هیجان رو در حال تایپ مطالعه کنم.
این رمان به قدری عالی هست که بنده از توصیف میزان مرغوبیتش عاجز هستم.
لذا به تمام افرادی که علاقه مند به مطالعهی آثار عاشقانه و اجتماعی هستند، مطالعهی این رمان زیبا رو بسیار پیشنهاد میکنم.
موفق باشی فاطمهی عزیزم،
قلم پر قدرتت جاویدان بر برگههای کتابهایت…
داستانی زیبا با قلمی جذاب و شیرین
داستان هدف داری بود و اتفاقات پر حادثه ی جامعه رو به نمایش گذاشته بود.
موفق باشی فاطمه جان، مثل همیشه گل کاشتی ♥♥♥
پایانش خوشه یا تلخ؟
لطفا جواب بدین دودل شدم بخونمش یا نه
اگر پایانش تلخه بهم بگین وقتمو براش تلف نکنم که بعدشم روحیه م خراب بشه
پیشنهاد میدم مطالعه کنید:) دست نویسنده درد نکنه. اولین رمانی بود که ویرایش کردم و حین ویراستاری لذت بردم.
قلمت مانا فاطمه جان:) کارت درسته.
پایانش تلخ نیست:)
پایانش خوشه
تبریک برای رمان زیبا و دلنشینت عزیزم
واقعا رُمانِ زیبا و پر محتواییِ منکه از خوندنش لِذت بُردم
توصیه میکنم حتمآ برای یک بارهم کِ شده این رمان زیبا و دلنشین رو امتحان کنید 🙂
تبربک میگم فاطمه جان بابت پایان رمان زیبا و دلنشینت.
اتفاقات و نشان دادن مشکلات جامعه تو رمان زیباییاش رو هزار برابر کرده. عصر یخبندان هیچ نقصی نداره؛ مونولوگ جذابی داره و دیالوگهای ماندگار جذابتر!
این رمان دلنشین رو به دوستداران ژانر عاشقانه، اجتماعی پیشنهاد ویژه میکنم.
قلمت مانا رفیق جآن.
من تا صفحه ی ۳۰۳ خوندم و واقعا نتونستم ادامه بدم. دلیلش شخصیت اول داستان نیل بود. من تا یک جایی می تونستم نیل رو درک کنم.نیل زنیه که خیلی از خودش مطمئن بود و دیگران رو خیلی بیرحمانه قضاوت می کنه و در جهت منافع خودش براشون تصمیمات مثلا دلسوزانه هم می گیره. ولی از یه جایی دیگه داستان می افته روی دور تکرار. نیل در طول داستان توی یک چرخه ای قرار می گیره از حسام رودست می خوره میره طرف کیارش، دوباره به حسام اعتماد می کنه دوباره به ساحل اعتماد می کنه رودست می خوره باز برمی گرده طرف کیارش!!! خوب اینها تا یه جایی خواننده رو می کشونه ولی من دیگه تا صفحه ۳۰۳ به این نتیجه رسیدم داستان در مورد یک زن دیوانه نوشته شده یعنی دیگه اون حسی که فکر می کردم دارم یه قصه ی خیالی در مورد آدمهای معمولی و خاکستری جامعه رو می خونم نداشتم و ادامه ندادم.
رمان قشنگی بود
ایده ش هم خیلی جدید بود
اولین نویسنده بود که به موضوع اسید پاشی و قربانی هاش توجه کرد
به نظر من که خوب بود و اونقدری هم که الان در یکی از نظرات دیدم از رمان بد گفته شد ، بد نبود.
به امید موفقیت های بعدی نویسنده
رمان خیلی قشنگی بود.
واقعا ازش لذت بردم،هم موضوعش جدید بود و هم قلم نویسنده ش پخته بود.
با این که توصیف هاش کم بود،در کل رمان خوبی بود.
از خوندنش لذت بردم.
ممنون از نویسنده و سایت
سلام فاطمه جان
خسته نباشی عزیزم بابت این رمان قشنگی که نوشتید. واقعا از خوندنش لذت بردم. احساس میکردم با نیل ارتباط خوبی میتونم برقرار کنم. عاشق نیل شدم. و عاشق رمان قشنگت واقعا بی نقص بود. به خیلی از اتفاقات اجتماعی خیلی قشنگ اشاره کردی. من فکر میکردم رمان پایان تلخی داره ولی وقتی خوندم به وجد اومدم.
دستت درد نکنه عزیزم. بهترین ارزو هارو برات دارم انشا… تو رمان های بعدیت هم موفق باشی و ما لذت ببریم
رمان که تموم شد اشکم داشت درمیومد…
انگار نیل روم تاثیر گذاشته بود
این رمانت خیلی متفاوت تر از قبلیات بود. قلم خوب و روونی که به خوبی حس و حال رمان درک میشد و خواننده رو توی موقعین قرار میداد. همیشه موفق باشی:)
@mara سلام، بله حق با شماست. من واقعا متاسفم که نتونستم شمای مخاطب رو جذب کنم.
موفق باشید.
از همهتون ممنونم که رمان رو دنبال کردید و یا بعد از دانلود مطالعه کردید و وقتتون رو صرف کردید❤❤ ببخشید که نتونستم جدا جدا پاسخ بدم.
رمان قشنگی بود ارزش خوندن داشت
تبریک میگم به فاطمه عزیز
بین تمام رمان های این سایت، دو رمان اسارت نگاه و عصر یخبندان رو خیلی پسندیدم که البته اگر بخوام صادقانه نظرم رو بگم، اسارت نگاه خیلی قوی تر و پخته تر بود. با این حال عصر یخبندان هم به نوبه ی خودش خیلی خوب بود.
اول این که به نویسنده بابت نوشتن این رمان زیبا تبریک میگم و فکر میکنم قدم بزرگی در ژانر اجتماعی در ایران برداشتن که از قضیه ی اسیدپاشی رمانی انتقادی و تاثیر گذار نوشتن اما یک سری ایرادها بودن که فکر کردم بهتره بهتون بگم تا شاید کمکی باشه به پیشرفت شما… اول اینکه درسته رمان شما کشش و هیجان زیادی داشت ولی پرش های مکرر و زیادش از یک قطعه از رمان به قطعه ای دیگه، به نوعی این حس رو به مخاطب القا میکرد که یا شما حوصله ی کامل و خوب نوشتن ندارید و یا سرعت پیش رفتن رمانتون از سرعت ارتباط برقرار کردن و دنبال کردن مخاطب بیشتره. من فکر میکنم بهتر بود پیوستگی کل رمانتون رو بهتر حفظ کنید و این رو بگم که فقط از اتفاق های مهیج روزهای خاص گفتن و بعد پرش زدن به روز خاص بعدی، نمیتونه از نوشته ی شما یک رمان خوب بسازه چرا که اولین شرط برای موفقیت یک رمان، ایجاد حس هم ذات پنداری بین نوشته های نویسنده و افکار و احساسات مخاطب هست که در این مورد شما بی توجه به مخاطب بودید وگرنه روندتون رو کندتر میکردید و وقایع رمان رو پیوسته تر شرح میدادید.
نکته ی مهم بعدی این بود که متاسفانه شما در توصیف هاتون واقعا کم کاری کردید. طوری توصیف های شما کم و ناچیز بود که چهره ی شخصیت ها و فضای اطرافشون به خوبی و دقیق در ذهن مخاطب مجسم نمیشد. به نظر من یکی از بزرگترین هنرهای نویسنده توصیف و فضاسازی به گونه ای هست که مخاطب بتونه خودش رو دقیقا در فضای رمان تجسم کنه در صورتی که شما این تلاش رو برای رمانتون به خرج ندادید.
یک ایراد آخر هم که لازم هست بگم اینه که شما ژانر عاشقانه و تراژدی رو به نظر بنده اصلا نباید برای رمانتون مینوشتید چون در رمان شما نه خبری از عشق واقعی بود و نه اتفاق سهمگین و بسیار غم انگیزی برای شخصیت های اصلی رمانتون افتاد. نیل و کیارش هم که سالم و سلامت به هم برگشتن و حسام هم زنده بود و فقط به خاطر مرگ شاپرک ناراحت بود. تنها چیزی که بود مرگ مادربزرگ نیل بود که نیل خودش رو مقصر دونست ولی باز هم تراژدی محسوب نمیشد رمانتون. به نظر من فقط اجتماعی بود و شما شاید سعی کردید عاشقانه بنویسید ولی تنها یک زندگی زناشویی و امیال عادی و معمول زن و مرد رو به نمایش کشیدید که به این نمیگن عشق!
با همه ی حرف هایی که زدم، درستش اینه که از نقاط قوت رمانتون هم بگم که میتونم به دیالوگ ها و مونولوگ های زیبا و احساس برانگیزتون و به تصویر کشیدن شخصیت های معمولی(نه افسانه ای) اشاره کنم.
امیدوارم سربلند و موفق باشید نویسنده ی عزیز
@Hoorie
سلام،
اول از هر چیز ازتون تشکر میکنم که رمان اسارت نگاه بنده مورد پسندتون بوده اما مقایسهی شما بین دو رمان و بیان اینکه کدوم از نظر شما بهتر هست، حقیقتاً کار درستی نیست. برای این موضوع میخوام از تجربهی خودم برای اولین رمانی که نوشتم بهتون بگم که خالی از لطف نیست.
وقتی اولین رمان من برای دانلود در اینترنت قرار گرفت، افراد زیادی عرض کردن که رمان بنده بدترین رمان مجازی هست، رمان بنده در مقایسه با رمان بعضی نویسندهها، که اسمشون رو اینجا ذکر نمیکنم، خیلی بدتر و خامتر و بی ارزشتر هست و …
بعد از خوندن اون نظرها من واقعاً تا مدت زیادی اعتماد به نفس خودم رو برای رمان نوشتن از دست داده بودم و واقعاً فکر میکردم در برابر بقیهی نویسندهها هیچ نیستم. تا اینکه روزی یکی از دوستانم به من گفت چرا خودم رو با بقیهی نویسندهها مقایسه کنم وقتی رمانهای ما و ایدهها و قلمهای ما به هیچ عنوان قابل مقایسه نیستن؟
این تجربه رو نگفتم که وقت تلف کنم. گفتم که عرض کنم هیچ مقایسهای بین رمانها کار صحیح و منصفانهای نیست دوست عزیز!
اگر شما دقت کنید، ایدههای رمانهای اسارت نگاه و عصر یخبندان زمین تا آسمون فرق داشتن و همینطور سبک نوشتاری اونها بسیار متفاوت بود، لذا اصلاً نمیشه این رمانها رو با هم مقایسه کرد.
اسارت نگاه دربارهی یک دختر ایرانی تنها و مستقلی بود که سالها در لندن زندگی میکرد و با مشکلات روزمرهی دورهی فعلی ایران سرو کار نداشت. این در حالی هست که رمان عصر یخبندان دربارهی نیل که دختری ساده و معمولی در دل انواع مشکلات و معضلهای ایران هست نوشته شده و حتی به واقعهی اسیدپاشی که اگر در این رمان نوشته نمیشد، ممکن بود تاریخ اون رو به فراموشی بسپاره، اشاره کرده بود.
علاوه بر تمام این صحبتها، از دیدگاه تیم حرفهای کتاب انجمن یک رمان هم رمان عصر یخبندان از سطح بالاتری برخوردار بود و لازم به ذکر هست که این رمان به عنوان برترین رمان اجتماعی سال ۹۶ در انجمن یک رمان انتخاب شده هست.
در نهایت از لطف شما سپاسگزارم و از نویسندهی عزیز، فاطمه جانم، عذر میخوام که این مقایسه صورت گرفته و امیدوار هستم از این پس هر رمانی به تنهایی با حالت مطلوب خودش مقایسه بشه و نه با رمانهای دیگر…
با سپاس فراوان
رمان بسیار خوبی بود.
قلم نویسنده ش واقعا پخته بود و داستان پر هیجانی بود ولی توصیف چهره هاش واقعا جای کار داشت. آخه من یک چیزی بگم مثلا شما برای شخصیت های جانبی که خیلی هم مهم نبودن یک توصیف از بخشی از صورتشون داشتید ولی مثلا نیل و کیارش واقعا کم توصیف بودن. ما فقط فهمیدیم هر دوشون چشم قهوه ای اند و موهای کیارش هم قهوه ای اند. پس بقیه ی توصیف ها چی؟ البته ببخشید اینا رو گفتم اما من شما نویسنده رو اصلا با این نویسنده هایی که چرند مینویسن مقایسه نمیکنم ولی چون برای اثرتون خیلی زحمت کشیدین واقعا حیفه به خاطر توصیف از ارزشش کم بشه.
با همه این ها من مونولوگ ها و دیالوگ هاتون رو دوست داشتم. به نوعی دلنوشته هاتون رو در قالبشون بیان کردین که خیلی هم ماندگار و به جا بودن.
ایده تون هم خیلی خوب بود. من که به شخصه واقعا خوشم اومد و به نظرم تنها ایرادتون همون کمبود توصیف هاتون بود.
با همه اینا دستتون درد نکنه. رمان بسیار زیبایی نوشتید و من واقعا لذت بردم. به همه هم پیشنهادش میکنم.
دستتون درد نکنه
یا حق
عالی بود!
خدایی بی انصاف نباشید و اینقدر از این رمان ایراد نگیرید.توصیف هم که گفتید بستگی داره به سبک و قلم نویسنده.مثلا جوجو مویز هم کم توصیف مینویسه ولی من رماناشو دوست دارم.این نویسنده هم به نظرم به خوبی جوجو مویز هست.
دستتون درد نکنه خلاصه خیلی لذت بردم.
کیارش رو واقعا عاشقم!
یدونه کیارش خدا نسیب من کنه دیگه ازش چیزی نمیخوام!
البته که نیل هم شخصیت جذابی داشت.
لینک دانلود ؟!!!!!!
سلام
در حال بررسی رمان هستیم قرار داده میشه مجدد
قاصرم!
محشر بود