خلاصه رمان:
دانلود رمان عشق و سنگ جلد دوم داستان از اونجایی شروع میشه که یسنا به همراه دوست صمیمیش آیلین توی دانشگاه شهر دیگه قبول میشن..ولی با مخالفت شدید خانواده ها برای رفتنشون مواجه میشن ولی بلاخره اونا رو راضی میکنن ولی به یک شرط…اینکه برن توی خونه ی پسر عمه ی آیلین زندگی کنن…یسنا و آیلین هم قبول میکنن ولی زندگی توی اونجا سرنوشت همشونو تغییر میده و …..
لازانیا رو گذاشتم توی فر و از آشپزخونه اومدم بیرونو رفتم سمت اتاق خواب. وارد اتاق که شدم
چشمم خورد به تخت خواب دونفره ی صدفیمون. لبخند ناخواسته ای زدم…
چه شبایی که روی این تخت با هم به صبح نرسوندیم. سری تکون دادمو حولمو برداشتمو رفتم
حموم. یه دوش ده دقیقه سریع گرفتمو از حموم اومدم بیرونو نشستم پشت میز توالتم.
اول یه ذره آرایش کردم بعد از اون از جام بلند شدمو یه تاپ شلوارک قرمز تنم کردمو
موهامو همونطور خیس ریختم دورم.. آخه ارسان اینطوری دوست داشت.
لبخندی به خودم توی آیینه زدمو از اتاق اومدم بیرون. دستگاه پخش و روشن کردم
و روی آهنگ مورد علاقم تنظیم کردمو رفتم توی آشپزخونه تا سالاد درست کنم.
مواد سالاد از قبل آماده بود پس فقط من خوردشون کردم….
چند لحظه بعد با آهنگ مورد علاقمون شروع کردم به خوندن
تو هستی تنها عشقم تو دنیامی
نباشی میمونم بی تو تنها
رمان عشق و سنگ جلد دوم
اگه که یک روز از من دلگیری
دانلود رمان عشق و سنگ جلد دوم
دوست دارم تو رو قد دنیا
واسه دیدنت قلبم میلرزه
وجود تو به دنیا می ارزه
برای لحظه های شیرینم
لب تو داره بهترین مزه
رمان عاشقانه به اینجای آهنگ که رسید دستای یکی از پشت دور کمرم حلقه شد.سرشو گذاشت روی شونم
ارسان-چرا خانومم امروز نیومد درو برام باز کنه.
-ببخشید صدای آهنگ بلند بود نشنیدم.
ابرویی بالا انداختو با بدجنسی گفت
ارسان-ا که نشنیدی… باشه پس خودتو برای یه تنبیه حسابی آماده کن.
برگشتم سمتشو تا خواستم چیزی بگم روی دست بلندم کرد. جیغ آرومی زدمو در حالی که گردنشو میگرفتم گفتم نه
-وااااااااای.. بزارم زمین الان هردو مون میافتیم.
ارسان- یعنی تو بعد از سه سال هنوزم فکر میکنی خیلی برام سنگینی؟
خندیدمو گفتم رمان عشق و سنگ جلد دوم
-باشه.. الان بزارم زمین کار دارم.
ارسان لبخندی زدو در حالی که به سمت اتاق میبردم گفت
ارسان-فعلا من بیشتر با شما کار دارم.
-ارسان دیونه.
ارسان-آره.. ارسان دیونه ی عاشق یسنا.
دیگه به اتاق رسیده بودیم. منو آروم گذاشت روی تخت خودش از جاش بلند شد
تا کتشو دربیاره. منم از فرصت استفاده کردمو خواستم از طرف دیگه ی تخت فرار کنم
که ارسان سریع دستمو گرفتو خوابوندم رو تخت و خودشم خوابید روم.
ارسان-جایی میخواستین برین خانوم؟
-ارسان به خدا این دفعم غذام بسوزه من میدونم با تو.
ارسان- خب بسوزه.
لبمو به دندون گرفتمو با صدای تحلیل رفته گفتم
-ارسان…
ارسان سرشو توی موهام فرو کردو در حالی که نفس میکشید گفت
ارسان-جان دلم…
سرشو آوردم بالا و توی چشماش نگاه کردم… چشمای مشکیش..
تیله هایی که یه روزی حسرتشونو میکشیدمو حالا مال من شده بود…
حالا فقط تصویر من بود که توشون نقش میبست… بیرونو رفتم آشپزخونه
و بقیه سالادو درست کردم. یه ربع بعد ارسان با موهای خیس اومد نشست سرمیز.
خندیدمو در حالی که ابرویی بالا مینداختم گفتم
پیشنهاد می شود
سلام.من جلد دوم این رمان رو میخوام، چیکار کنم؟☹هرجا گشتم پیداش نکردم..اگر با عنوان دیگهای هست ممنون میشم راهنماییم کنین.🌹
سلام بیمارید آدم رو می برید لب چشمه تشنه برمیگردونید
سلام من چطوری می تونم عضو سایت یک رمان بشم و رمانم رو قرار بدم؟
سلام دوست عزیز عضو انجمن بشید و رمانتون رو تایپ کنید
https://forum.1roman.ir/
سلام. اینجایی که کامنت گذاشتی ، برای رمان عشق و سنگ جلد دوم هستش
سلام به نویسنده عزیز
خسته نباشید میگم بهتون
از ایده داستام شروع میکنم. نو و جدید بود و حس خوبی و بهم منتقل میکرد.
قلمتون هم دلنشین بود. فقط یک نکته.
اینکه حس کردم مونولوگ هاتون یکم بی حس جلو میرفت و حالت اشخاص و قبلش نمیگفتین. همه چی توی رمان عالی بود اما این نکته یکم کار رو خراب میکرد.
ولی بازم میگم واقعا از خوندنش لذت بردم.
امیدوارم از نقدی که کردم ناراحت نشده باشین.
با آرزوی موفقیت های روز افزون شما.
جلد دو خیلی مزخرف و غمگینه نخونین آخرش آیلین با ارسان ازدواج میکنه به خواست یسنا چون بچه دار نمیشد بعد خودش با مهرداد ازدواج میکنه بعدش آیلین میمیره و ارسان میره دنبال یسنا که یسنا از ارسان یه بچه داشته یسنا و مهرداد جدا میشن و ارسانو یسنا ازدواج میکنن خیلی خیلی مزخرف بود
الان چرا ته رمان و گفتییییی
شاید برای ت مزخرف بود ولی من دوست داشتم بخونم و متوجه شم
که چی که میای خراب میکنی ذهن آدمو
لطف کن تو دیگه هیچا هیچی نگوو