خلاصه :
دانلود رمان عشق و احساس من با تنی خسته کوله ام را می بندم ورهسپار کوی تومیشوم با دلی بشکسته کوچه های تنهایی را میگذارانم توی هر ایستگاه تو را می جوبمنمیدانستم تودر وجود منی کولم رو جا به جا میکنم راه می افتم به طرف خونه لیلا: دلارام . دلارام من: چیه؟وایستا باهم بریم بدو دون به من رسید لیلا: بریم ریم! نامزدی خواهرت کی هست دعوتمون نمیکنی ؟نه تو یکی رو,نه چرا؟ شوخی کردم .
-باشه من از صبحش دم درخونتونم
– دیگه پرو نشو
رسیدم به دو راهی همیشه می بایست اینجا از هم جدا بشیم
لیلا: خداحافظ
– خداحافظ
باحالت دو خودم رو رسوندم خونه
من: سلام براهل خونه
جوابی نشنیدم
من: مامان………. ارام…….آرا…..کجایید
مامان: چته چرا دادمیزنی؟
صداش گرفته بود رمان جدید وچشماش پر اشک بود پرسیدم..
مامان چرا گریه کردی؟
-گریه نکردم سرما خوردم
دانلود رمان عشق و احساس من
منم باور کردم مادرمن منو خر میکنه صداش بغض داره میگه سرما
خوردم من می فهمم چی شده حالا ببین بادو رفتم تو اتاق آرا
من: سلام برخواهر عزیز تراز جانم
آرا: حوصله ندارم برو بیرون
-نمیرم!!
دادزد: برو بیرون
خیلی ترسیدم اخه تا حالا اینقدر عصبانی ندیده بودمش ولی هنوز نمیدونستم
چی شده رفتم تو اتا قم لبا سامو عوض کردم رمان اجتماعی رفتم فضولی این بار رفتم تواتاق آرام
من: ارام جونم
ارام: چیه؟
ای بابا صدای اینم گرفته بود
-ارام میشه بگی چی شده؟
-نه… برو تو اتاقت
اوففف نه بابا امروز همه قاطی کردند شونه هامو دادم بالا رفتم تو اتاقم.من دلارامم کوچیکترین
عضو خانواده ی مولایی خواهرم ارام چهار سال ازم بزرگتره و نوزده ساله شه آرا هم
خواهر بزرگترم بیست و یک ساله شه فردا شب نامزدیشه .. دلم براش تنگ میشه
لینک های دانلود پاک شده است
پیشنهاد میشود
رمان قاتلها دوبار میمیرند | فرناز ضرغامی
سلام . باتشکر از شما . واقعا رمان جالب و زیبائی بود .
عالییییییییییییی هر دو جلدش بیست بود ❤