دانلود رمان به من از شکست و غم چیزی نگو
خلاصه:
دانلود رمان به من از شکست و غم چیزی نگو ماجرا اینطوریه که عشق چند ساله ی باران بعد از مدتها برمیگرده اما باران نمیتونه باهاش کنار بیاد و یه سری مسائل پیش میاد که هیچی سر جاش نمیمونه صدای تقه ای که به در خورد اجازه ی ادامه ی بحث رو بهمون نداد لازم به ذکره که بگم اتاق کار من یه مدلی حالت ال داره میز کارم کنار پنجره رو به حیاته ودقیقا رو به روی در
رمان های دیگر ما:
صندلی اونجاس واسه
جلسات که البته هیچ دیدی به میز کارم نداره و یه در هم داره که میتونی از اون قسمت
بری بیرون قبل از اینکه بهراد بگه بفرمایین من رفتم به قسمت جلسات
سلام جناب مهندس خان بیخودی
ممنونم از تعریفت!
آخه کره خر تو اینجا چیکاره ای که نشستی پشت اون میز
میبینم که هنوزم لطفت زیاده داداش
کمم که نمیاری خیلی مودبانه بهم میگی خرم!
چه عجب یاد ما کردی؟
کارم گیرت بود وگرنه عمرا یادت کنم.
هرچی میگم هیچی نگم نمیشه!
مثلا چرا هیچی نگی ؟تو که بگم( ک) تا کل کلمات رکیکی که با( ک) شروع میشه
رو نگی ول نمیکنی حال چرا مودب شدی؟خواهرم ندارم بگم میخوای نقش مودب بازیکنی بهت بدمش
چیه هی چشم و ابرو میای مشکلی داری؟
چی می گی تو حتما باید یکی بزنم تو سرت تا ادب بشی ؟بس کن خجالت بکش
پیشنهاد می شود