خلاصه :
دانلود رمان شعله های خاکستری بهار از بچه گی عاشق کیان پسر عمه شه البته این عشق دو طرفه بوده تا اینکه مهمانان ناخوانده ای باعث کنار کشیدن کیان میشن اما این وسط بهار از چشم خانواده میوفته .غم از دست دادن کیان و رفتار خانواده ، بهار رو به انزوا میکشونه اما زمانی کیان به سمتش برمیگرده که ….پایان خوش
نوشته پروانه.ق کاربر نودهشتیا
مقدمه:
کاش میشد دلی را نشکنیم .
کاش میشد مغرورانه به آن شکستن نبالیم .
کاش میشد فقط امروز را نبینیم و نگاهمان را وسعت ببخشیم .
کاش میشد فردایی بهتر را نه فقط برای خودمان بلکه برای همه آرزو کنیم .
دانلود رمان شعله های خاکستری
کاش توان آن را داشتیم که به گذشته باز گردیم و دلهای شکسته را بند بزنیم .
کاش فراموش نکنیم هیچ دل شکسته ای مانند روزاولش نمیشود .
قسمتی از داستان:
نگاهش را از روی لبهای مرد روبرویش گرفت و به میز خیره شد . رمان اجتماعی درونش غوغایی برپا بود .شنیدن حرفایی که هیچ انتظارش را نداشت .
هرچند که شک کرده بود اما نمیخواست باور کند این حرفها را به زبان خواهد آورد .
بدون آنکه پاسخی به آنهمه بی رحمی و پستی مرد دهد از جا برخاست . هنوز قدمی برنداشته بود در
رمان های توصیه شده ما :