خلاصه ی داستان:
دانلود رمان شب های آفتابی من اختصاصی یک رمان آفتاب دختر مغرور وخودخواهیه که طی مشکلاتی باکمک شخصی می تونه از پستی ها وبلندی های زندگی بگذره وتازه براش حقایقی درباره ی خودش وشخصیتش آشکار میشه که فکر می کنه خیلی دیره و..*عاشقانه و کلکلیه… و تو مایه ی هم خونه*
ازبچگی فهمیدیم انواع واقسام بازی ها هست که می تونیم باهشون
خودمونو سرگرم کنیم حالا چه خطرناک چه سالم چه مضر چه مفید …
فقط وفقط سرگرمی ما مهم بود یه چیزی که سرمونو گرم کنه گاه بازی های
نشستنی مثل مامان بازی ،گل یا پوچ ،گاهی هم بازی های پراز شور وشیطنت
مثل فوتبال ،قایم با شک ویا وسطی …. ولی … خدا نکنه ما توی عالم بچگی بزرگ
شده باشیم وهنوزهم به دنبال سرگرمی باشیم وبازی هایی رو شروع کنیم
که نه تنها زندگی خودمون بلکه زندگی بسیاری از اطرافیانمونو تحت
دانلود رمان شب های آفتابی من
الشعاع قرار بده ووقتی اتفاق بدی رخ بده می فهمیم چی کار کردیم
وتازه تفاوت دوران کودکی وبزرگیمونو می فهمیم بازی های اون
دوران به خوبی تموم میشد ولی رمان عاشقانه این بازی ها مجازات سختی داره … خیلی سخت ……
من از اون دسته آدمایی بودم که توی عالم بچگی بزرگ شدم یه
دختر جدی مغرور وکمی لوس که فقط می خواست حرف حرف خودش باشه
… از همه بالاتر باشه وبه همه به عنوان زیر دستش نگاه می کردغافل
از اینکه بزرگی به شکلو قیافه وپول نیست ، بزرگی به عقله چیزی
که من نداشتم یانمی خواستم که داشته باشم برای من تنها چیزی که مهم بود
غرورم بود وبا همین غرور خیلی از کسایی که دوستم داشتن ودوستشون داشتمو
نادیده گرفتم وبا تریلی هجده چرخ غرور وخودخواهیم از روشون رد شدم
واین شد شروع بازی من بازی که مجازاتش هم خیلی تلخ بود هم خیلی شیرین :
عالیه من این رمانو بیش از دوسه بار خوندمش عالییییه از دستش ندین